أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ
آیا ندیدی [=در این واقعه اندیشه نکردی] که پروردگارت چگونه1 با پیل یاران2 [=سپاهیان متکی بر قدرت کوبنده فیل] عمل کرد؟3
1 - استفهام «کَیْفَ» 83 بار در قرآن تکرار شده و توجه بندگان را به «چگونگی» پدیدههایی در آسمان و زمین و عالم حیوانات جلب کرده است؛ مثل غاشیه 17 (88:17) تا 20- «أَفَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَت». همچنین نظاره بر سرنوشت اقوام گذشته مثل: فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ، الْمُجْرِمِینَ، الْمُفْسِدِینَ، الظَّالِمِین، الْمُنْذَرِینَ، الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ، کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ، فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیل. توجه به پیدایش حیات در کره زمین «فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا...» [روم 50 (30:50) ]، همچنین کیفیت بنا شدن طبقات جوّ و تحولات ابر و باد و باران: «أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا...» [ق 6 (50:6) ]، «أَوَلَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ...قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ...» [عنکبوت 19 (29:19) و 20]، «اللهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَاءِ کَیْفَ یَشَاءُ...» [روم 48 (30:48) ]، «أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاکِنًا...» [فرقان 45 (25:45) ].
همچنین در آیات تشریعی: «...انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ» [انعام 65 (6:65) ]، یا هشدارهای عذاب مثل: «فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ» [قمر 2 (54:2) ]، «...فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ» [ملک 18 (67:18) ]، «...فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ» [رعد 32 (13:32) ] و امثالهم.
2 - معنای مصاحبت، نوعی همراهی و ملازمت است که به تدریج شخصیت انسان را به آنکه یا آنچه با آن مصاحبت میکند شبیه میسازد؛ همچون صحابه رسول خدا و سایر مصاحبتهای دنیایی. مصاحبت با هر چیز از اعتماد و اتکاء به آن ناشی میشود و گام به گام در تأثیرپذیری مشابهت حاصل میگردد. به گفته سعدی:
گِلی خوش بوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتـم که مـُشکی یا عبییــری
کـه از بـوی دلاویــز تــو مستـم
بگفتـا مـن گِــلی بَـد بــوی بـودم
ولیـکـن مــدتی با گـُــل نشستم
کمـال همنشیـن در مـن اثـر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
کلمه اصحاب 77 بار در قرآن تکرار شده است. به دوستِ همصحبت نیز صاحب گفته میشود. عنوان اصحاب بر اسامی مختلفی در قرآن گذاشته شده است؛ بیش از همه «اصحابالنّار» [20 مرتبه]، پس از آن «اصحابالجنّه» [14 مرتبه]، «اصحابالجحیم» [6 مرتبه]، «اصحابالسعیر» [3 مرتبه]، همچنین اصحاب: فیل، سفینه، اعراف، کهف و رقیم، قبور، موسی، سبت، مَدْیَن، اَیکه، حجر، رَس، اُخدود، صراطالسّوی، میمنه، یمین، مشئمه، شِمال.
3 - به گزارش تاریخ نگاران، میلاد مبارک پیامبر اسلام(ص) مقارن «عامالفیل» [سال فیل] بوده است و اعراب این حادثه بسیار مهم را، که منجر به نابودی سپاه پیلسوار متجاوز به حریم کعبه و افزایش اعتبار این خانه و خادمانش شده بود، مبدأ تاریخ و فصل نوینی از موقعیت و زندگی خود میشمردند. بنابراین اصلِ این حادثه برای معاصرین پیامبر، در خاطره یا به نقل از پدرانشان، امری مسلّم بوده است، اما به دلیل گریز از شهر و دور بودن از صحنه حادثه از «کیفیت» آن بیاطلاع بودند.
مورخان وقوع این حادثه را [به تحلیل روشنگرانه مرحوم طالقانی در تفسیر این آیات]، که در ارتباط با تعارضات میان ابرقدرت ایران و روم تفسیر شده است، در نیمه دوم قرن 6 میلادی [570 یا 571 میلادی] گزارش کردهاند. امپراطوری روم علاوه بر حبشه، در مناطق گستردهای از فلسطین و سوریه و شمال و غرب عربستان پایگاههایی برای مسیحیت بنا کرده و با احداث کلیساهایی در جنوب عربستان، مردم «نجران» را در نزدیکی نوار مرزی دریای سرخ و سرحدّ میان یمن و عربستان به آیین مسیحیت درآورده بود، اما سرزمین حجاز [مکه] به دلیل شرایط جغرافیایی و دور بودن از حوزه نفوذ دو ابرقدرت دست نخورده باقی مانده بود. از طرفی وجود کعبه و شهر مکه که قلب باورهای تاریخی قبایل عرب و عامل تجمع و وحدت آنها به شمار میرفت، برای امپراطوری روم قابل تحمّل نبود. از طرف دیگر «اَبرَهِه» فرماندار و نایبالسلطنه پادشاه مسیحی حبشه کلیسای بسیار بزرگ و باشکوهی [اُلْقُلَّیس] در یمن بنا کرده بود و میکوشید با تخریب مکه، دلهای قبایل عرب را متوجه کانون دیگری نماید و توسعهطلبیهای امپراطور در مرزهای جنوبی ایران را گسترش دهد. ارسال سپاه پیلسوار به سوی مکه، سیاستی توسعهطلبانه در همین راستا و در پیوند زور و زر و تزویر زمانه بود.