إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ

بی‌گمان دشمن کینه‌توز6 تو خودش ابتر [=بریده نسل] خواهد بود.7

6 - «شَانِئ» از ریشه «شَنا» به دشمن کینه‌توز گفته می‌شود و بغض و کینه را شَنَأن گویند [مائده 8 (5:8) - ...وَلا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا...].

7 - بَتر، بریدن دُم حیوان است، اعراب به مردی که فرزند ذکور نداشته و نسل و نام و دنباله‌اش پس از او ادامه پیدا نمی‌کرد ابتر می‌گفتند. پیامبر اسلام گویا دو پسر به نام‌های قاسم و عبدالله داشتند که هر دو در طفولیت از دنیا رفتند [قاسم در مکه، عبدالله در مدینه]. به گفته مفسرین، دشمنان پیامبر از این موضوع به عنوان زخم زبانی علیه او و تسلی خاطری برای خود [در خاموش شدن ذکر و پیام او] استفاده می‌کردند. و عده «إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» بیش از آن که جنبه شعاری یا طعنه و تمسخر علیه کسی داشته باشد، بیان بقای حق و زوال باطل است. مولوی در مثنوی خود اشاره به مصادیقی از بلندآوازگی کتاب و نام رسول، پیروان اسلام و بخت و اقبال پیامبر کرده است که ابیاتی از آن چنین است [دفتر سوم مثنوی ابیات 1198 به بعد]:
مصطفی را وعده‌کرد الطاف حق
گر بمیـری تـو نمیـرد ایـن سبـق
مـن کتـاب و معجـزت را رافعـم
بیـش و کم کن را ز قرآن مانعم
رونقت را روز روز افـزون کنـم
نـام تـو بـر زرّ و بــر نقــره زنــم
چاکـرانت شهـرها گیـرند و جاه
دیــن تـو گیـرد ز ماهی تا به ماه
تـا قیامـت باقـی‌اش داریـم مـــا
تو مترس از نَسخِ این ای مصطفا
آن‌چنان‌کردو زان افزون‌که‌گفت
او بِخُفت و ‌بخت‌ و اقبالش نخفت