إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

جز این نیست که مَثل این زندگی دنیا، مانند بارانی است که از آسمان فرو فرستادیم، پس روئیدنی‌های زمین - در آنچه مردم و چهارپایان می‌خورند- با آن درآمیزد [=آب را در خود جذب کند] تا آنگاه که زمین زینت گیرد [=به گل و چمن آراسته شود] و اهل آن 30 پندارند که بر [بهره‌مندی از] آن توانائی دارند، [اما] شبی یا روزی فرمان ما [در حادثه‌ای] فرا رسد 31 و چنان آن را درو کنیم که انگار [آنجا] دیروز [اصلا] وجود نداشته است! 32 آیات را این گونه برای مردمی که تفکر کنند توضیح می‌دهیم.

30- این مثال به گونه‌ای دوجانبه [مشابهت آدمی با طبیعت] بیان شده تا مخاطب در مثال باقی نمانده و وضع خود را ببیند. ذکر «أَهْلُهَا»، هم کشاورزان و باغداران را تداعی می‌کند، و هم اهل دنیا و وابستگان به زمین و زندگی را.

31- ضمائر متکلم مع‌‌الغیر: أَنزَلْنَاهُ، أَمْرُنَا، فَجَعَلْنَاهَا، نُفَصِّلُ [به جای ضمیر متکلم وحده]، نشانگر نقش نظامات طبیعت طبق مشیّت و فرمان خداست. ما آدمیان عادت کرده‌ایم حوادث را اتفاقی بدانیم، می‌گوئیم زلزله‌ای شد، سیلی آمد، طوفانی درگرفت و... اما قرآن، به دلیل مسبب الاسباب بودن خدا و جریان داشتن تحولات به فرمان او، همه آنها را به خدا [با ضمیر جمعی «نا»] نسبت داده است. قابل توجه این که در این سوره 50 بار خداوند خود را با ضمیر جمعی [نا] معرفی کرده اما در هیچ آیه‌ای، ضمیر فردی از خود سخن نگفته است!

32- «لَّمْ تَغْنَ»، از ریشه «غَنَی»، دلالت بر بی‌نیاز و خودکفا زیستن در مکانی می‌کند. جالب اینکه این آیه تنها موردی است که چنین فعلی به گیاهان نسبت داده شده است [که هرگز احساس خودکفائی نمی‌کنند]، بقیه موارد، تماماً درباره اقوام هلاک شده‌ای که احساس بی‌نیازی به خدا می‌کردند، با جمله «کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا» آمده است [اعراف 92 (7:92) ، هود 68 (11:68) و 99 (11:99) ]. یعنی هدف از مثال، خود انسان است.