إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

مسلماً صاحب اختیار شما [نه بُت‌ها و متولیان دینی، بلکه] خدائی است که آسمان‌ها [=عالم ستارگان] و زمین را در شش دوران آفرید، 5 سپس بر عرش [=تدبیر جهان و حیات] مستقر گشت، 6 امور را [خدا، نه بُت‌ها] تدبیر می‌کند، هیچ شفیعی، جز به اذن [=قانون‌مندی] او [در نظام عالم] وجود ندارد، 7 این چنین است خدا، صاحب اختیار [=ارباب] شما [نه خدائی که در ذهن خود با واسطه شفیعان تصوّر کرده‌اید]. پس تنها او را بندگی کنید [=نه ارباب زر و زور و تزویر را]، آیا متذکر [=یادآور و بیدار] نمی‌شوید؟

5- آفرینش آسمان‌ها و زمین در شش روز [دوران]، جمعاً در 7 آیه قرآن مطرح شده است [اعراف 54 (7:54) ، یونس 3 (10:3) ، هود 7 (11:7) ، فرقان 59 (25:59) ، سجده 4 (32:4) ، ق 38 (50:38) ، حدید 4 (57:4) ]. این آیات به آفرینش کل جهان اشاره دارند، و آیات 9 تا 12 سوره فصلت (41:9) ، به عنوان زیر مجموعه‌ای از آن کل، مراحل آفرینش زمین را در دو مرحله، پیدایش کوهها [چین و چروک‌های پوسته خارجی] و تقویت خاک آن در چهار مرحله و پیدایش جوّ زمین [7 آسمان] را در دو مرحله [جمعاً هشت مرحله] بیان می‌کند.

6- اصطلاح «ثم استوى على العرش» که 6 بار در قرآن تکرار شده، تعبیری است از به کمال رسیدن خلق و راه‌اندازی و کارکرد آن. مثل اتومبیل که پس از ساخت و خروج از کارخانه، آماده بهره‌برداری می‌شود و راننده پشت فرمان قرار می‌گیرد [ثم استوى على العرش]. یا مثل میوه که پس از رسیدن قابل مصرف می‌شود. سوار کشتی یا چهارپایان شدن و مسلط گشتن و راندن آنان را قرآن با همین اصطلاح بیان کرده است [زخرف 13 (43:13) ].

7- مشرکین معاصر نزول قرآن که نه اعتقادی به آخرت داشتند و نه به نبوّت و امامت، در حوادث ناگوار برای دفع ضرر و جلب منفعت، به بُت‌ها، که آنها را نماد فرشتگان، و فرشتگان را نیز دختران خدا! می‌پنداشتند، پناهنده شده و آنها را برای برآورده شدن حاجات‌شان به دعا و نیاز «می‌خواندند» و می‌گفتند اینها شفیعان ما نزد خدا هستند [هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللهِ- یونس 18 (10:18) ]
بحث شفاعت در قرآن در چنین زمینه‌ای مطرح شده است. بی‌توجهی به این بستر تاریخی، برداشت‌های دلبخواهی از آیات شفاعت و بسط دادن آن به زمینه‌های دیگر، نتایج غلوآمیزی به بار می‌آورد. معنای شفع، پیوند خوردن و یاری رساندن است، فرشتگان، که نیروهای عالم و کارگزاران جهانند، تنها از نقشی که خدا برای آنها تعیین کرده است پیروی می‌کنند و تنها به کسانی که مورد رضایت خدا باشند یاری می‌رسانند.
«اذن الله» که معمولا «اجازه خدا» ترجمه می‌شود، همان نظامات و سنّت‌هائی است که به رهرو حق، چراغ سبز و اجازه عبور می‌دهد. بنابراین اذن دو طرف دارد؛ حرکت مثبت از یکطرف، راه باز کردن و اجازه عبور از طرف دیگر. مثل آنکه معلمی به شاگردان بگوید: به دنبال پارتی بازی نروید؛ هیچ کس کارنامه ی قبولی را بدون اذن من که همان موفقیت در آزمون است دریافت نمی کند.