قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُـولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ

بگو: چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می‌دهد؟ یا چه کسی بر [کارکرد] گوش و چشم‌ها فرمانرواست [که طبق نظامات و مشیّت او عمل می‌کنند]؟ و کیست که [موجود] زنده را از [مواد] بی‌جان و بی‌جان را از زنده خارج می‌سازد؟ و کیست که امور [جهان] را تدبیر می‌کند؟ بی‌درنگ خواهند گفت: الله! بگو: پس چرا [از شرک در عبادت] پروا نمی‌کنید؟ 37

37- در این آیه به 4 پایه خداشناسی نظری، که مشرکین به آن باور داشتند، اشاره می‌کند: 1- رزق رسانی، 2- ابزار شناخت بخشیدن، 3- چرخه مرگ و زندگی و تکامل را گرداندن، 4- امور جهان را مدیریت کردن.
در روزگار ما اگر کسی بر این باور باشد که این 4 پایه هستی به دست قدرت خداست، خداپرست و دیندار محسوب می‌شود، پس چرا چنین باوری، که شرط «لازم» ایمان است، در منطق قرآن «کافی» نیست و در این آیه آمده است: پس چرا پروا نمی‌کنید؟ «أَفَلاَ تَتَّقُونَ»
4 پایه فوق جنبه «نظری» و اعتقادی دارد ولی مادام که «عملا» تغییری در زندگی ایجاد نکند و موجب اخلاص در تعبد و توحید در بندگی خدا نگردد، حاصلی در منظومه خداپرستی به بار نمی‌آورد و شرک محسوب می‌شود. گره اصلی خداباوری مشرکین در شفیع قائل شدن و «توسل» به بُت‌ها، برای برآوردن «حاجات»، یعنی جلب منفعت و دفع ضرر بوده است. به راستی، چند درصد از خداپرستان امروز دنیا، بیم و امیدهای زندگی‌شان از خدا و به خداست؟ فقط از او خشیت دارند و تنها از او یاری می‌طلبند و به «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» عمل می‌کنند؟
معنای تقوا، عمل کردن به لوازم علم است؛ وقتی علم حاصل شود که رزق ما، شناخت ما، مرگ و حیات و اداره امورمان به دست خداست، کاربرد صادقانه این آگاهی، پرهیز از ترس و طمع داشتن از بندگان دیگر است.