سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ

به زودی در آتشی شعله‌ور4 درآید.5

4 - « لَهَبٍ» به زبانه آتش و تابش سوزان آفتاب گفته می‌شود، آنچنان که در وصف سایه دوزخی تکذیب کنندگان آمده است: مرسلات 31- «لا ظَلِیلٍ وَلا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ» [نه خواص سایه را دارد و نه از لهیب سوزش آفتاب حفظ می‌کند]. ابی‌لهب نیز نه خیر و خاصیتی داشت و نه از آتش‌سوزیهایش کسی در امان بود. ذات لهب بودن آتش دوزخ او، به درونی بودن آن در ذات و ضمیرش اشاره دارد، نه آن که از بیرون بر او عارض شده باشد. شبیه آنچه خداوند در قرآن فرمود: حُطمه آتش برافروخته خداست که از دلها همواره طلوع می‌کند. همزه 6 (104:6) و 7- «نَارُ اللهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ».

5 - «سَیَصْلَى» از ریشه «صَلَیَ»، در معرض پرتو آتش قرار گرفتن است. آنچنان که موسی در آن شب سرد و تاریک زمستانی به اهلش گفت: درنگ کنید، من آتشی احساس می‌کنم، شاید در پرتو نور آن خبری بگیرم یا گیرانه‌ای از آتش برای شما بیاورم تا گرم شوید «...قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَهٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ» [قصص 29 (28:29) و نمل 7 (27:7) ]، اما گرم شدن از این آتش سلامت کجا، و در پرتو آتش سوزخ قرار گرفتن کجا!؟ سوخت آتش بودن مکذّبان، آتشین بودن پرتو اعمالشان را نشان می‌دهد: «إِلاَّ مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ» [صافات 163 (37:163) ] و «...إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ» [ص 59 (38:59) ].