يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ
روزی که [قیامت] فرا رسد، هیچکس جز به اذن او [=خدا] سخن نگوید، 115 پس [با رقم خوردن سرنوشتها، بر اساس اعمال دنیائی] بعضی از آنها [آدمیان] محروم از یاری و برخی یاری شده [=سعادتمند] خواهند بود. 116
115- منظور از سخن نگفتن هیچکس مگر به اذن خدا چیست؟ آیا لفظ «اجازه» مورد نظر است، یا منظور از اذن، همان قوانین و نظامات خداست که فرمود: زمین پاک نبات خویش به اذن خدا بیرون میدهد [اعراف 58 (7:58) ]؟
آیا منظور این است که در آن روز کسی نمیتواند با دروغ و دغل حقیقتی را بپوشاند، یا آنچنانکه فرمود: «بر دهانها در آن روز مُهر سکوت میزنیم و دست و پاشان بر آنچه کردهاند شهادت میدهند [یاسین 65 (36:65) ] و نیز گوش و چشم و پوست بدنشان گواهی خواهد داد [فصلت 20 (41:20) تا 22]، اصلا نیازی به سخن گفتن نیست، حافظههای سلولی واقعیتها را نشان میدهند.
نطق آب و نطق خاک و نطق گِل هست محسوس حواس اهل دل.
116- معنای شقاوت مقابل سعادت، و معنای شقی مقابل سعید است. به یاری کردن مساعدت و به بازو «ساعد» میگویند چون یاور آدمی است. پس از جهت مقابل، شقاوت همان بیبهره ماندن از یاری است. چرا که شخص شقی با جدا و مشتق شدن از جمع و ایجاد اشتقاق در وحدت، از منافع پیوستگی و اتحاد محروم میگردد. سعید همچون قطرهای است که با پیوستن به دریا، صفت دریا گرفته، و شقی قطره جدا شدهای است که تبخیر میگردد.