أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ

آیا کسی که بر دلیلی روشن از پروردگارش [=قرآن] تکیه دارد 21 و آن را شاهدی از طرف خدا [=پیامبری امین، که الگوی عملی اسلام است] تلاوت می‌کند، 22 و پیش از این [=قرآن] نیز کتاب موسی [برایش] پیشوا [=راهنمای عملی] و رحمتی [برای بنی‌اسرائیل] بوده است [مانند کسی است که به دنیا و زینت‌هایش دلبسته و کتاب راهنمای عمل، و معلمی ندارد؟] چنان کسانی به آن [=قرآن] ایمان می‌آورند و هر که از سایر دستجات [مخالف حق،] آن را انکار کند، وعده‌گاهش آتش [دوزخ] است، 23 پس در آن تردیدی مکن که مسلماً [قرآن] حقیقتی از جانب پروردگار توست، ولی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند.

21- جمله «مَن کَانَ عَلَى بَیِّنَهٍ» این آیه در برابر «مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا» آیه ا5 است که تفاوت دو نگاه به زندگی و دو هدف متضاد را نشان می‌دهد.

22- می‌گویند دوصد گفته چون نیم کردار نیست. بسیاری از واعظان، خود به اندرزشان عمل نمی‌کنند، اما پیامبر اسلام قبل از اندرز به دیگران، از خود آغاز می‌کرد و اولین تسلیم شده به آنچه تلاوت می‌کرد بود [انعام 14 (6:14) و 163 (6:163) ، زمر 12 (39:12) ]. شاهد بودن پیامبر، همین نمونه و الگوی عملی و قابل مشاهده بودن او برای پیروان است. [نساء 41 (4:41) و 79 (4:79) ، بقره 143 (2:143) ، حج 78 (22:78) ، احزاب 45 (33:45) ، مزمل 15 (73:15) ].

23- کلمه نار در قرآن 19 بار بصورت "نارًا" بکار رفته است. آیا منظور از «نار» همین آتشی است که با آن آشنائیم، یا باید آن را از متشابهات قرآنی شمرد و معنائی مجازی برای آن قائل شد؟ نار و نور در تقابل یکدیگرند؛ نار سوزاننده و نابود کننده، و نور هدایت کننده به سعادت است. به تصریح قرآن: «کسانی که اموال یتیمان را به باطل می‌خورند، جز این نیست که آتشی را به درونشان فرو می‌خورند که در آینده- در جهنم- شعله ور می‌شود» [نساء 10 (4:10) ]، پس این آتش را خود انسان‌ها، با آتشی که در دنیا در دل دیگران می‌افکنند، در نهاد خود پدید می‌آورند [إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا] و در آخرت شعله‌ور شده و دل خودشان را می‌سوزاند! این همان آتشی است که در سوره همزه در بیان سرنوشت مال‌اندوزان متکبری که با عیب‌جوئی و خُرد کردن شخصیت مردم آمده است، آتشی که از دلها طلوع می‌کند: همزه 4 (104:4) تا 8- کَلاَّ لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَهِ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَهُ نَارُ اللهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ إِنَّهَا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَهٌ
در مقام مثال می‌توان گفت: هر ظلمی که مرتکب می‌شویم، کبریتی است که در خانه دل ذخیره می‌کنیم، وقتی کلکسیون کبریت‌های گناه متراکم شد با جرقه‌ای از قیامت، آتش اعمال از دلها زبانه می‌کشد. اگر «نور» خورشید به تدریج از مشرق طلوع می‌کند، «نار» خودپرستی‌ها از دل‌ها طلوع می‌کند [تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ].