فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ
پس چون دل نگرانی از ابراهیم برفت 81 و بشارت [فرزند] به او رسید، با ما درباره قوم لوط به مجادله [=چون و چرا] پرداخت 82 [و دلش به حال قوم لوط بسوخت و خواستار نجاتشان شد].
81- واژه ترس در زبان عربی معادلهای متعددی مثل: خوف، خشیت، وجلت، شفقت، رهبت، فزع و... دارد و حتی تقوا و تنذیر را نیز بعضاً ترس ترجمه کردهاند، اما «رَوْعُ» که به قلب نیز گفته میشود، نگرانی و اضطراب و طپشی است که بر دل عارض میشود.
82- مجادله بحث و گفتگوئی دوطرفه برای منصرف ساختن کسی از عقیده و عمل خود میباشد، گویا مجادله ابراهیم با پروردگار خویش، دعا و درخواست و توسلی به مغفرت و رحمت او برای قوم لوط بوده است و این به راستی شگفتانگیز است که کسی برای قوم مفسد و متجاوز لوط که حریم پیامبرشان را نیز شکسته و بیشرمانه قصد تجاوز به میهمانانش را داشتند، نه تنها دل بسوزاند، بلکه با پروردگار خویش چون و چرا کند!؟ به راستی که در دل ابراهیم کوچکترین کینه و بدخواهی حتی نسبت به دشمنان حق وجود نداشت.