قَالُوا يَاشُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ

گفتند: ای شعیب، آیا نمازت [=روی آوردن به دین جدیدی که یافته‌ای] به تو فرمان می‌دهد که [به ما توصیه کنی] آنچه را پدرانمان عبادت می‌کردند رها سازیم و به دلخواه خود در اموالمان عمل نکنیم؟ 101 تو [که] واقعاً [آدم] بردبار رشد یافته‌ای هستی. 102

101- از این سخن معلوم می‌گردد شعیب نماز و عادت و آدابی در رویکرد به آفریدگار خود داشته که برای قومش تازه بوده و گمان می‌کردند این ارتباط همچون جن‌زدگی، حالاتی به روح شخص القاء می‌کند که توصیه‌های او از همان آثار است! درضمن این نکته نیز روشن می‌شؤد که نماز واقعاً شخص را از زشتی‌ها دور می‌سازد و در برابر جامعه خود احساس تعهد و مسئولیت می‌کند.

102- برای این قلم روشن نیست که قوم شعیب این سخن را از سر تمسخر به او گفته بودند، یا منظورشان این بوده که تو حلیم و رشید هستی و باید بفهمی تَرکِ باورهای آباء و اجدادی و آزاد نبودن در خرج مال به دلخواه، کاری احمقانه است.