وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
و چون یوسف به رشد [جسمی و عقلی] رسید، به او حکمت و دانش بخشیدیم 27 و بدینسان نیکوکاران را پاداش میدهیم.
27- چنین موهبتی به موسی(ع) نیز پس از رسیدن به سن بلوغ تعلق گرفته است. همچنین برای لوط [انبیاء 74 (21:74) ] و داوود و سلیمان [انبیاء 79 (21:79) ] . منظور از تعلیم حکمت، آموزش فلسفه و ذهنگرائی نیست، معنای حکمت در قرآن، عمدتاً جنبه عملی [نه نظری] دارد و دلالت بر «رفتار و منش» خردمندانه و خداپسندانه میکند. آدمی ممکن است علم و دانش نداشته باشد، ولی رفتار و مناسبات اخلاقیاش با دوست و دشمن «حکیمانه» باشد، معنای حکمت متأسفانه در همان دوران آشنائی متفکران اولیه مسلمان با فلسفه یونان، از معنای اصیل و عملی و قرآنی خود منحرف شد و جنبه نظری یافت.
واژه «حکمه» 20 بار در قرآن تکرار شده که 10 مورد آن همراه کتاب آمده است [یعلمهم الکتاب و الحکمه] و این دو، دو بال پروازند. تعلیم کتاب، آموزش قوانین و نظامات [در تشریع و تکوین] است و تعلیم حکمت، آموزش اخلاقیات در ارتباط با خدا و خلق و رفتار و عملکرد آدمی. توصیههای لقمان به فرزندش دقیقاً بر همین اخلاقیات تکیه دارد. آیات 22 (17:22) تا 38 سوره اسراء نیز که ده توصیه اخلاقی بسیار مهم را مطرح میسازد [و گویا اشاره به همان ده فرمان حضرت موسی دارد] با این جمله ختم میشود: «ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ» [اینها از جمله حکمتهائی است که پروردگارت بر تو وحی کرده].