وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ

و [با وجود این مخفی‌کاری، ماجرا به بیرون درز کرد تا جائی که] زنان شهر گفتند: همسر عزیز [=وزیر دربار] از غلامش کام دل می‌طلبد و عشق او اسیرش کرده است! 34 ما به راستی او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم 35 [=واقعاً که کاری خلاف عُرف و عادت انجام داده است].

34- به غلاف قلب که آن را در برگرفته شغاف می‌گویند، یعنی تمام دلش را در برگرفته و اسیرش کرده است.

35- منظور آنها از «ضَلاَلٍ مُّبِینٍ» [همچون آیات 8 و 95]، نه در معنای دینی کلمه، بلکه مغایرت با معیارهای دنیائی و عرف و عادت زمانه بوده است.