فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ

چون [همسر عزیز] نیرنگ آنان را [در شایعه پراکنی علیه خود] شنید، [دعوتنامه‌ای] به سویشان فرستاد و مجلسی برای آنها آراست [=ضیافتی مجلل مهیا ساخت] و به دست هر یک از آنان کاردی [برای پوست کندن میوه] داد و [به یوسف] گفت‌: بر آنان در آی! پس همینکه او را دیدند، [در جمال و کمال] بزرگش شمردند و [از شدّت حواس‌پرتی و حیرت] دستان خویش [به جای میوه] بریدند و گفتند: حاش‌ للّه [=خلقتی بی‌نظیر است]، 36 این نه بشری [عادی] که فرشته‌ای است کریم 37 [=خوشرو و خوش خو].

36- حاشا واژه‌ای است که برای استثناء و ممتاز کردن چیزی یا کسی از میان مشابه آن به کار برده می‌شود، «حَاشَ لِلّهِ» معنای «این شاهکار خداست» دارد.

37- صفت کریم، علاوه بر صفت پروردگار و آنچه مربوط به اوست، مثل: رزق، عرش، مقام، کتاب، اجر، رسول، ملک، در دو مورد به انواع گلهای زیبای بهاری [کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ] نسبت داده شده است [شعراء 7 (26:7) و لقمان 10 (31:10) ]. به نظر می‌رسد منظور از ملک کریم، همان فرشته‌خوئی و فرشته روئی یوسف باشد.