قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ

یوسف [در مقابل تهدید زلیخا] گفت: پروردگارا، زندان نزد من محبوب‌تر از کاری است که مرا بدان می‌خوانند 40 و اگر کید [=نقشه و نیرنگ] آنها را از من نگردانی، به شدت به آنان کشیده می‌شوم 41 و [در اینصورت] از جاهلین خواهم گشت.42

40- مقایسه زندان با تسلیم به غرائز جنسی، مقایسه‌ای مع‌الفارق و متضاد است؛ اولی اسارت غرائز و دومی آزاد ساختن آن است، برای مردم، زندان محکومیت و محدودیت، و ارضاء غرائز، اشتیاق و آرزوست. جواب اینکه چرا یوسف به جای آنکه بگوید: «زندان برای من قابل تحمل‌تر است»، گفته است: «زندان برای من محبوب‌تر است»؟ را باید در همین تضاد جستجو کرد؛ نکته اصلی در همین جاست که تحمل سختی‌های زندان از تحقق بعضی آرزوها و ایده‌آل‌های شیطانی نزد اولیاء الله محبوب‌تر می‌شود.

41- در فعل «أَصْبُ»، از ریشه «صبّ»، نوعی تداوم و تسلط و شدّت وجود دارد. مثل ریختن باران از آسمان [عبس 25 (80:25) ]، تازیانه عذاب [فجر 13]، ریختن آب جوش روی سر دوزخیان [دخان 48 (44:48) و حج 19 (22:19) ]. تسلط تمایلات جنسی در دوران جوانی نیز آنچنان نیرومند است که جسم و جان را از بالا فرا می‌گیرد.

42- قرآن واژه «جهل» را در موارد زیادی مقابل «حلم» قرار داده است، نه «علم». از نظر تئوری، جهل مقابل علم است، اما در عمل، غلبه غرایز خشم و شهوت و هوی و هوس بر عقل را «جهل» و تسلط عقل بر احساسات را نشانه «حلم» می‌شمرند. اینکه یوسف می‌گوید در این صورت از جاهلین می‌شوم [وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ]، منظور، مغلوب غریزه جنسی شدن است نه نادانی. خداوند در مواردی پیامبران را از غلبه احساسات، که جهل نامیده می‌شود، برحذر داشته است. از جمله درباره نوح نسبت به غلبه احساسات پدری بر مصلحت [هود 46 (11:46) ]، یا پیامبر اسلام در حرص برای ایمان مردم [انعام 3 (6:35) ].