يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ
ـ [و چون نزد یوسف آمد، گفت:] یوسف، ای همیشه راستگو [و راست کردار]، 54 ما را درباره [رؤیای] هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنها را میخورند، و هفت خوشه سبز و خوشههای خشکیده نظر ده تا [با راهنمائی و تأویل تو] نزد مردم بازگردم، 55 باشد [که از سرگشتگی رها شده و] آگاه شوند.
54- صدق و صداقت راستی است، «صِدِّیق» صیغه مبالغه این فعل، یعنی بسیار راستگو و بسیار راست کردار است. مؤمن واقعی کسی است که میان قول و فعلش هیچ دوگانگی و تفاوت نباشد و به آنچه ایمان آورده کاملا عمل کند. اگر به انفاق و زکات، صدقه و صدقات گفته شده، از این روست که صداقتِ ایمان را با خرج کردن برای غیر میتوان شناخت. وصف صادقون و صادقین عمدتاً به راستگویان گفته میشود، اما صیغه مبالغه این فعل فقط درباره پیامبران به کار برده شده است که ظاهر و باطن و حرف و عملشان کاملا یکی بوده است. مثل: ابراهیم [إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا] و ادریس که درست با همین عنوان [در آیه 56 همین سوره (12:56) ] ستوده شده است. همچنین یوسف که یاران زندانیاش او را صدّیق مینامیدند [یوسف 46 (12:46) ] و مریم که صدّیقه لقب گرفته بود [مریم 41 (19:41) ].
ناگفته نماند این صفت علاوه بر پیامبران، به صورت جمعِ صدیقون و صدیقین، در وصف اوصیاء و اولیاء حق، که اولین تصدیقکنندگان پیامبران با قول و فعلشان بودند، در قرآن آمده است [نساء 69 (4:69) و حدید 19 (57:19) ]، چه بسا اصحاب بدر و مهاجرین و انصار همچنین حواریون عیسی را بتوان در این ردیف قرار داد. بالاتر از قول و فعل، میثاقی است که خدا از طریق عقل و ادراک از ما گرفته و آزمون و وسیله امتحانی است که تا چه حد صادقانه به آن عمل میکنیم: لِیَسْأَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ... [احزاب 8 (33:8) ].
55- در اینکه فرستاده پادشاه به جای ذکر نام شاه و مقامات درباری، از مردم سخن گفت [لَّعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ]، حکمتی موجود است؛ آیا منظور او تحریک حسّ مردم دوستی یوسف بوده، یا تأثیر آن خواب را روی ملت مورد نظر داشته، و یا علت دیگری در این نکته نهفته است؟ والله اعلم.