وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ أَلَا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَا خَيْرُ الْمُنزِلِينَ

و چون [یوسف] بار آذوقه‌شان را آماده کرد، گفت: [در سفر بعدی] برادر پدری‌تان را [نیز] نزد من آورید، 68 مگر نمی‌بینید که من سهمیه [هر کس] را تمام و کمال می‌دهم و بهترینِ پذیرائی کنندگانم.

68- یوسف و برادرش بنیامین از یک مادر بودند، که از دنیا رفته بود، و ده برادر دیگر از مادر [یا مادرانی] دیگر.