إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
آنگاه که [برادران یوسف به یکدیگر] گفتند: بیتردید یوسف و برادرش [=بنیامین؛ که از یک مادر بودند] نزد پدرمان از ما، که گروهی نیرومند [=متشکل و عهدهدار امور خانواده] هستیم، 11 محبوبترند، واقعاً که پدر ما در اشتباهی آشکار است. 12
11- «عُصبه» از ریشه «عَصَبْ»، به جمع متشکلی گفته میشود که همچون «سلسله اعصاب»، یا شبکههای سازمان یافته، در اتحاد و پیوستن به یکدیگر نیرومند شده باشند. تعصب نیز که نوعی وابستگی کورکورانه و شدید به سازمانی سیاسی یا مذهبی است، از همین ریشه میباشد. برادران یوسف نیز که ده جوان همدست بودند، خود را عصبه میدانستند [یوسف 8 (12:8) و 14 (12:14) ].
12- منظور برادران یوسف از کلمه «ضلال»، مسلماً گمراهی دینی نبود، ارزش و ضد ارزش در گفتار هر کسی با معیارهای ذهنی خودش سنجیده میشود؛ در نزد آن برادران، معیار ارزش گذاری فقط زور بازو و کارآوری بود و اهمیتی به اخلاق و استعدادهای دیگر یوسف نمیدادند.