وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ

و رعد [گوئی با طنین رسای خود] به حمد او تسبیح می‌کند28 [=صوتش اعلام کننده نقش مثبت و کارساز پدیده تخلیه الکتریکی ابرها در طبیعت است] و فرشتگان [نیز] از بیمش [به نقش اصلاحی خود مشغول‌اند]. و صاعقه‌ها را می‌فرستد و به وسیله آن [باران را] بر هر که بخواهد [=طبق مشیّت و نظاماتی که در پدیده‌های جوّی قرار داده] می‌ریزد،29 در حالی که آنها درباره خدا مجادله می‌کنند30 و او سخت کیفر است.31

28- رعد و برق نه دو پدیده، که یک پدیده با دو جلوه سمعی و بصری می‌باشد. آذرخشی که در آسمان با جرقه سهمگین تخلیه الکتریکی رُخ می‌دهد، غرّش کَرکننده نیز دارد، مستقل مطرح کردنش در این دو آیه، نمایش دو جلوه سمعی و بصری این آیه تکوینی می‌باشد؛ اگر فقط درخشش داشت، برای کسانی که خفته‌اند یا در زیر سقف خانه‌هایند پنهان می‌ماند، اما این بانگ رعدآسا باید همه را بیدار کند.
اما تسبیح پدیده رعد و برق را باید در ژرفای معنای کلمه تسبیح یافت که حرکتی هماهنگ در ایفای نقشی مثبت و اصلاحگر در جهان هستی است.
بروز استعدادهای خدا داد هر موجودی در جهان هستی، تسبیح اوست که کار حساب شده‌ای را در این مجموعه انجام می‌دهد، به گونه‌ای که بدون آن عیب و نقصی پدید می‌آید. همچون ساعتی که حذف هر پیچ و دنده‌ای آنرا از دقت می‌اندازد.
در مثنوی مولوی [دفاتر اول و سوم] آمده است:

گر تورا از غیب چشمی باز شد
با تـو ذرات جهـان همـراز شد
نطق آب‌و‌نطق خاک‌و نطق گِل
هست محسوس‌حواس اهل‌دل
جملــه ذرات عـــالم در نهــان
با تو می‌گویند روزان و شبـان
ما سمیعیم و بصیریم و هوشیـم
با شما نامحرمان ما خاموشیـم
چون شما‌ سوی‌ جمادی می‌روید
محرم ‌جانِ‌ جمادات‌ چون شوید
از جمادی عالــمِ جان‌هـا رویـد
غلغــل اجــزای عـالم بشنوید
فـاش تسبیـح جمادات آیــدت
وسوســه تأویـل‌ها بزدایــدت
چــون نـدارد جـان تو قندیل‌ها
بهـر بینـش کـرده‌ای تأویل‌هـا
که غرض تسبیح ظاهر کی بود
دعــوی دیــدن خیـال غَی بود

29- جمله «فَیُصِیبُ بِهَا» معلوم می‌سازد که به «وسیله» صاعقه، که زمینه‌ساز و کمک کننده به شکل‌گیری ذرات باران است، باران رحمت به مردم می‌رسد، نه خود صاعقه! گویا از آنجائی که کلمه اصابت و مصیبت همواره در ذهن ما بار منفی داشته، کسانی معنای کیفری از آیه برداشت کرده‌اند، حال آنکه کلمه اصابت هم برای عذاب آمده است و هم برای رحمت و فضل و حسنه و خیر [نساء 73 (4:73) و 79 (4:79) ، توبه 90 (9:90) ، یونس 107 (10:107) ، یوسف 56 (12:56) ] علاوه بر آن، در مورد باران و باد و برف و تگرگ نیز قرآن بعضاً کلمه اصابت را مورد استفاده قرار داده است [از جمله: بقره 264 (2:264) و 265 (24:43) ، نور 43 (24:43) ، روم 48 (30:48) ، ص 36 (38:36) ].

30- معنای اصلی جدال، محکم کردن و تابیدن نخ و ریسمان است و در مجادله میان انسان‌ها، گوئی طرفین با بحث و گفتگوی خصمانه تلاش می‌کنند گِره اعتقادات خود را محکم‌تر و پیوستگی نظریات طرف مقابل را سُست‌تر کنند و به این وسیله همچون دو کُشتی‌گیر، دیگری را مغلوب نمایند. این واژه 29 بار در قرآن آمده است و این از ویژگی‌های آدمی است که نه تنها از جسم و جان و موجودیت خود، بلکه از حیثیت و آبرو و آرمانِ حتی باطل خویش هم به سختی دفاع می‌کند.

31- این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است. در فرهنگ المنجد در معنای «مَحِل» آمده است: «آن که آن قدر تحت تعقیب قرار گرفته و دویده تا خسته شده است». از این تعریف می‌توان فهمید منظور از «شَدِیدُ الْمِحَالِ» بودن خدا، همان عوامل تعقیب کننده [عقوبت آور] علیه نقض کنندگان نظامات هستی است که ستمگران را گریزی از آن نمی‌باشد. این کلمه با «مکر» الهی که تدابیر و چاره‌سازی‌های نظامات بازدارنده او را علیه ستمگران بیان می‌کند خویشاوندی دارد.