أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ
پس [با توجه به سرنوشت خطیری که در پیش است]، آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده حقیقت دارد، همچون کسی است که کور[دل] است؟ تنها اولواالالباب [=وجدانهای متعهد و مسئول در برابر خدا] یادآور میشوند.41
41- عنوان «اولواالالباب» را مترجمان «خردمندان» یا «صاحبان تفکر و عقل و اندیشه» ترجمه کردهاند، که بیانگر معنای عمیق این واژه نیست. اولواالالباب یعنی صاحبان لُب. لُبِ هر چیز، مثل گردو و بادام، مغز آن است. مفسرین مغز انسان را همان عقل او شمردهاند و گفتهاند اولواالالباب همان عاقلان، و به فارسی سلیستر، خردمنداناند. اما درک و فهمی که در ادبیات و عُرف امروز از واژه «عقل» وجود دارد، مغایر با مفهوم واژه عقل در قرآن و مستقل از ایمان به آفریدگار است و حتی در مواردی منکران، «عقلانیت» را همچون روشنفکری در برابر «ایمان» مطرح میسازند! در این صورت، آیا چنین خردمندانی از آیات پند میگیرند؟ برخی از لغتشناسان گفتهاند لُب، نه هر عقلی، بلکه عقل خالص و پاک شده است! در این صورت باید پرسید: خلوص و پاک شدن از چه چیزی؟
در بررسی این مطلب از 16 موردی که عنوان «اولواالالباب» [یا اولیالالباب] در قرآن آمده است چند نکته را میتوان فهمید:
الف] در 11 آیه از 16 مورد، «اولواالالباب» با واژه «ذکر» [بیداری و خودآگاهی] همراه آمده و بر «ذکرپذیری» آنان تصریح شده است، در 5 مورد دیگر از عبرتگیری، هدایتپذیری و آمادگی شناخت آنان. آیا «عقلانیت خود بنیاد» امروز، که در برابر «خدا بنیادی» مطرح میشود، میتواند ترجمه دقیقی برای اولواالالباب باشد؟
ب] در 6 مورد واژه تقوا [کنترل نفس، در خود آیه یا قبل و بعد آن] از ویژگیهای اولواالالباب شناخته شده است [بقره 179 (2:179) و 197 (2:197) ، مائده 100 (5:100) ، طلاق 10 (65:10) ، ص 29 (38:29) ، و زمر 9 (39:9) ] ، پس در واژه «اولواالالباب» مفهوم تسلط بر نفس و خویشتنداری موجود است.
ج] از مقایسه ویژگیهای متضادی که از دو گروه «فاسقین» و «اولیالالباب» در آیات 19 (13:19) تا 25 سوره رعد و آیات 26 (2:26) و 27 بقره آمده معلوم میشود «فاسقین» شخصیتی مقابل اولیالالباب دارند. از آنجائی که واژه «فسق» دلالت بر شکستن و پاره کردن حدود و پوسته محافظ دارد، میتوان فهمید اولواالالباب کسانی هستند که به نیروی تقوا [کنترل نفس]، با نگهداری خود در محدوده مقررات الهی، حرمتشکنی و نقض احکام شریعت نمیکنند. به عبارتی آنها صاحب خِرَد خدائی، و وجدانهای پاک و متعهدان به میثاقهای الهی هستند و بنیاد عقلانیت آنان بر محور ارزشهای اخلاقی است.