اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ
ـ [نازل کننده کتاب، همان] خدائی است که آسمانها [=عالم کهکشانها] را بدون ستونهائی که ببینید [=به نیروی جاذبه] برافراشت،3 آنگاه به عرش [=اداره، سازماندهی و هماهنگی آنچه آفرید] پرداخت4 و خورشید و ماه را که هر کدام تا سرآمد معینی در سیرند، درخدمت [شما] گماشت؛ امور [جهان هستی] را او تدبیر میکند، این آیات [=نشانههای ربوبیّت و تدبیر خود] را به وضوح بیان میدارد5 تا به لقای پروردگارتان یقین کنید.6
3- «عَمَدٍ» جمع «عماد»، به ستونهائی گفته میشود که ساختمان را برپا میدارند، بنای آسمان نیز بر پایههائی استوار شده که قابل رؤیت نیست، این ستونها همان نیروی جاذبه است که چهارده قرن قبل در این آیه و آیه 10 سوره لقمان (31:10) به عنوان آیهای از آیات خدا ذکر شده است.
4- اصطلاح «ثم استوى على العرش» که 6 بار در قرآن تکرار شده، تعبیری است از به کمال رسیدن خلق و راهاندازى و کارکرد آن. مثل اتومبیل که پس از ساخت و خروج از کارخانه، آماده بهرهبردارى مىشود و راننده پشت فرمان قرار مىگیرد [ثم استوى على العرش]. یا مثل میوه که پس از رسیدن قابل مصرف مىشود. سوار کشتی یا چهارپایان شدن و مسلط گشتن و راندن آنان را قرآن با همین اصطلاح بیان کرده است [زخرف 13 (43:13) ].
5- تفصیل دادن آیات، در مقابل مجمل و مختصر بیان کردن آن است. تفصیل آیات از جانب خدا، با کلیگوئیهای فلسفی و تشبیهات غلوآمیز ادبی فرق بسیار دارد. تفصیل از ریشه «فَصَلَ»، دلالت بر جدائی و استقلال اجزاء هر کلی میکند، همچون دوربینی که تصاویر دقیق بر میدارد و جزئیات موی و خطوط پوست را نشان میدهد.
6- لقاء، تلاقی، تلقی، ملاقات و... تماماً دلالت بر نوعی رسیدن به: روز قیامت، خدا و ربّ میکند. در قرآن از تکذیب، کفر [نادیده گرفتن]، نسیان [فراموشی]، شک و تردید و نومیدی نسبت به: لقاء آخرت، لقاء الهی یا ربوبی یاد کرده است و در جهت مقابل نیز، نقش کتاب و رسولان و تفصیل آیات را برای: انذار به آخرت، امید، ایمان و یقین به: لقاء ربّ، الله و آخرت برشمرده است. در ضمن فعل مضارع «تُوقِنُونَ» دلالت بر استمرار تلاش علمی و ایمانی برای یقینآوری میکند.