وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ
و بدین سان آن [قرآن] را [به صورت] قانون اساسی63 آشکار و بیابهامی64 [=نظامی روشن برای داوری و اصلاح و استحکام جامعه] فرستادیم و اگر [با وجود چنین راهنمای حکمتآمیزی] پس از علمی که به تو رسیده است، از نظریات [شخصی] آنها پیروی کنی، در برابر خدا هیچ یار و نگهداری نخواهی داشت.65
63- معنای ریشهای حکم در قرآن، مانع شدن از فساد برای اصلاح است. از جمله، داوری در اختلافات را حُکم گویند، «اِحکام» نیز محکم و استوار کردن چیزی برای ممانعت از خرابی، و «اَحکام» مجموعه قوانینی است که برای جلوگیری از فساد و ترغیب به اصلاح وضع میشود. اما حکیم که از نامهای نیکوی خدا، یا انسانهای فرزانه و خداشناس واقعی است، دلالت بر محکم و استوار و خالی از عیب و نقص بودن رفتار میکند، و حکمت در فرهنگ قرآن، مجموعه اخلاقیاتی است که در ارتباط با خالق و خلق که شخصیت یک مؤمن راستین را نشان میدهد.
با توجه به مشتقات فوق، به نظر میرسد نام «حکم» که در این آیه، به عنوان یکی از اسامی قرآن نام برده شده، ناظر به نقش معیار و مَحَک داشتن آن برای مناسبات میان مردم است که امروزه تحت عنوان «قانون اساسی» کشورها شناخته میشود. البته قوانین اساسی بشری برای اداره امور دنیا، و قانون اساسی الهی برای امور اخلاقی در دنیا و آخرت وضع شده است.
64- «عربی» نیز وصفی است برای قرآن، به معنای فصیح و روشن، که مقابل واژه «عجمی» به معنای گنگ و نامفهوم است. اِعراب گذاری کلمات نیز برای روشن کردن آنها در تلفظ، با حرکت گذاری علامات میباشد.
65- جمله: «مَا لَکَ مِنَ اللهِ» علاوه بر این آیه، سه بار دیگر در این سوره، با تغییری در انتهای آن، تکرار شده است: آیه 11 (13:11) - ...وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ؛ آیه 33 (13:33) - ...فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ؛ آیه 34 (13:34) - ...وَمَا لَهُمْ مِنَ اللهِ مِنْ وَاقٍ.