الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ

الف، لام، راء. 1 [این]کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی‌ها [ی شرک و جهل و گمراهی] به اذن پروردگارشان 2 به نور [هدایت و سعادت] برون آری [و] به سوی شاهراه 3 عزّت و ستودگی 4 [رهنمون شوی].

1- در مورد حروف مقطعه این سوره، به پاورقی شماره یک سوره حجر (15:1) مراجعه نمائید.

2- «اذن» را با تسامح اجازه ترجمه می‌کنند، اما هراجازه‌ای دو طرف دارد؛ آن که اجازه می‌گیرد و آن که اجازه می‌دهد، وگرنه اجازه گرفتن معنا نمی‌دهد! اذن خدا همان نظاماتی است که در جهان مقرّر داشته و چراغ راهنمائی است که وقتی رهرو به آن می‌رسد، سبز می‌شود و اذن عبور می‌دهد. دعوت پیامبران نیز جز با آمادگی مردم و پذیرش قلبی آنان، که روی دیگر سکه اذن خداست، تحقق نمی‌یابد. این همان «لااکراه فی الدین» و ضرورت آزادی اندیشه است. به تعبیر قرآن، زمین پاک به اذن پروردگار گیاهش را می رویاند [اعراف58 (7:58) ]. نور و گرمای خورشید و باران و هوای پاک، اذن خداست، اگر خاک آلوده نباشد، اجازه رشد می‌گیرد و استعدادهای درون خود را آشکار می سازد. به قول مولوی:

کِشت جان را کش جواهر مضمر است
ابر رحمت پر ز آب کوثر است

3- کلمات متعددی در قرآن به فارسی «راه» ترجمه می‌شوند. مثل: سبیل، صراط، طریق، جاده و ... مذهب نیز که از ذَهَبَ [رفت] مشتق شده، راهی است که شخص به سوی پروردگارش می پیماید [صافات 99 (37:99) ]. شریعت نیز چنین مفهومی دارد؛ در زبان عرب، راهِ منتهی به آب را «شریعه» می‌نامند ، مثل شریعه فرات. با نگاهی نمادین به آب، به عنوان عامل حیات، می‌توان فهمیدکه چرا حیات معنوی فرد و جمع با رسیدن به آب و سیراب شدن از سرچشمه هدایت معنا پیدا می‌کند.
از میان این کلمات، «صراط» جایگاه ویژه‌ای دارد؛ به گفته «توشیهیکو ایزوتسو» قرآن شناس ژاپنی [در کتاب: خدا و انسان درقرآن- ص186]، صراط از کلمه لاتینی «سْتِراتا» [Strata] به معنای «راه سنگفرش»، یا اصطلاحاً «راه رومی» گرفته شده است و اعراب جاهلی ظاهرا هیچ خاطره ای از این ریشه نداشته اند. واژه Street نیز قاعدتاً از همان ریشه لاتینی گرفته شده است.
در قرآن کلمه صراط [19*2]38 مرتبه، و به حالت نکره [صراطاً] و با ضمیر [صراطی و صراطک]، جمعاً [5*9] 45 مرتبه تکرار شده است که 33 مورد آن با پسوند [مستقیم] توأم گشته، که صفت مضاعفی است بر اهمیت این کلمه، توضیح آنکه خودِ کلمه صراط، با توجه به ریشه تاریخی آن، دلالت بر «شاهراه» بودن می‌کند، آنچنان که امپراطوران روم باستان برای رسیدن به کاخ یا مقرّ حکومتی خویش، جاده‌هائی عریض و تشریفاتی به همین نام احداث می‌کردند.
لغت شناسانی که هر دو کلمه: صراط و سراط را «راه واضح و آشکار» شمرده‌اند، با توجه به معنای «بلعیدن»، که در اصل این کلمه وجود دارد، گفته‌اند: کسی که در صراط گام بر می‌دارد، همان طور که غذای گوارا از گلو پائین می‌رود، از نظر دور می‌شود. پس صراط مستقیم، مثل معشوقی که دل عاشق را به سوی خود می‌کشد، پوینده را جذب می‌کند و با این نگاه مناظر بدیع و دیدنی‌های شگفت‌انگیز راه توحیدی، ناهمواری‌های راه حق را برای دل‌های شیفته جلال و جمال ربوبی هموار می‌سازند.
از آنجائی که خط مستقیم نزدیک‌ترین فاصله میان دو نقطه است، صراط مستقیم سر راست‌ترین و عریض‌ترین راه رسیدن بنده به آفریدگار و ارباب خویش است که با احتراز از شرک و عبادت خالص توحیدی حاصل می‌شود. و این سخن، نه برداشتی شخصی، که عین بیان قرآن است [به: یس 60 (36:60) تا 64، حجر 39 (15:39) تا 41، مریم 36 (19:36) ، انعام 153 (6:153) و 161 (6:161) ، اعراف 16 (7:16) ، زخرف 161 (43:161) و آل عمران 51 (3:51) نگاه کنید].

4- درست است که نام‌های عزیز و حمید از اسماء نیکوی الهی محسوب می شوند، اما در اینجا، همچون آیه 6 سوره سبا (34:6) ، این دو صفت به «راه» خالص توحیدی به سوی خدا نسبت داده شده، هرچند این عزّت و ستودگی از خداوند عزیز و حمید نشأت یافته است.
اگر می‌بینیم امروز ملت‌های مسلمان اکثرا به جای «عزّت»، به «ذلت» و تحت «ولایت» سیاسی و اقتصادی بیگانگان قرار گرفته‌اند، و به جای آنکه مورد «حمد» و ستایش ملت‌های دیگر، از نظر ارزش‌های اخلاقی، علمی، صنعتی، هنری، فرهنگی و ... قرار گیرند، به خشونت و خرافات و خرابی شناخته می‌شوند، علت آن دور شدن از خداوندِ «عزیز و حمید» و عزّت را از بیگانگان طلب کردن و شیفته و «حامد» ارزش‌های غیر خدائی شدن است.