يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ

که [آن را به ناچار] جرعه جرعه می‌نوشد و [از شدّت ناگواری] به سختی فرو می‌برد، و مرگ نیز از هرسو بر او روی می‌آورد و[لی] مرگی در کار نخواهد بود و در پی آن نیز عذابی سخت دارد. 22

22- تمثیل جرعه جرعه نوشیدن چنان آبی، برای توصیف مادّی دنیائی و ناگوارائی آبی است که دوزخیان برای اطفای عطش بدان پناه می‌برند، مردنی نبودن اهل دوزخ، درحالی که موجبات مرگ تمام وجود شخص را احاطه کرده، از این رو است که عامل عذاب، ذاتی و درونی است، نه بیرونی که گریزی از آن باشد؛ وقتی آتشی ازدل زبانه می‌کشد [همزه 7 (104:7) ] به کجا می‌توان پناه برد؟ اهل دوزخ آرزوی مرگ می‌کنند، ولی به آنها گفته می‌شود شما ماندنی هستید [زخرف 77 (43:77) ]، به تمثیلی دیگر، با سوخته شدن بدن دوزخیان، پوستی دیگر جایگزین آن می‌گردد تا عذاب را بچشند [نساء56 (4:56) ]. همه اوصاف بهشت و جهنم که مربوط به نشئه دیگر است، به زبان قابل فهم ما آدمیان دلبسته به نشئه دنیائی آمده است که حقیقت و تأویل آن با دانش محدود دنیائی و منطق بشری ما ممکن نیست، همچنانکه اگر مصیبت مرگباری به خاطر یک لحظه غفلت برای عزیزی که شاید یک عمر احتیاط هم می‌کرده پیش آید، کسانی خلاف عدالت خدا می‌شمارند. در هرحال پناه می بریم به دامان مغفرت و رحمتش از آثار و عوارض ظلم‌ها و زشتکاری‌هائی که با عمل ما تحقّق یافته و وارد عرضه هستی شده است و با قانون بقاء ماده و انرژی، تا ابد همراهمان خواهد بود، مگر آنکه خداوند منّان تبدیلش کند.

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تـو، ای تـو سلطان سُخُـن
کیمیــا داری که تبـدیـلش کنی
گرچه جوی خون بُوَد، نیلش کنی
این چنین میناگری ها کار تست
ویـن چنیـن اکسیـرها، زاسرار تست