رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ

پروردگارا، من [هاجر و یکی] از فرزندانم را در دره‌ای فاقد [استعداد] زراعت [=بی آب و علف]، نزد بیت‌الحرام تو سکونت داده‌ام؛ 36 پروردگارا، تا صلات [=خداجوئی دور از شرک و رویکرد توحیدی] را بلند دارند؛ 37 پس دل‌هائی از مردمان را به سوی ایشان مشتاق گردان 38 و [در چنین سرزمین خشک و تفتیده] از ثمرات روزی‌شان بخش، باشد تا شکر نعمت گذارند. 39

36- به گفته مؤرخین، «سارا» که نازا بود، کنیز خود «هاجر» را به همسرش ابراهیم هدیه می‌دهد تا فرزندی برای او بیاورد. اسمعیل از هاجر متولد می‌شود و سالیانی بعد، سارا نیز به معجزه الهی، اسحق را به دنیا می‌آورد. ابراهیم در هجرت به سرزمین مکه، نیمی از خانواده خود [هاجر و اسمعیل] را همراه می‌آورد تا این کانون توحید را برای بندگان مؤمنش تمیز و طاهر نگه دارند [بقره 135 (2:135) ] و تولیّت آن را به عهده گیرند. به این ترتیب به برکت امنیّت خانه، در فقدان امکانات کشاورزی و دامداری، پایه‌های اولیه تجارتی با قبائل اطراف و زوّاری که به تدریج وارد می‌شدند، بنا گذاشته می‌شود. [بهترین توصیف از وضعیت جغرافیائی مکه را دربخشی از خطبه 192 نهج البلاغه، معروف به قاصعه می‌توان یافت].

37- برای نماز خواندن نیازی نبوده ابراهیم(ع) همسر و فرزندش را از سرزمین آباد بابل هجرت دهد و آنها را در دره‌ای تنگ و تفتیده رها سازد! اگر غرض همین خواندن نمازهای به عادت درآمده یومیه بوده باشد، در همان شهر و دیار هم که می‌توانستندآن را به جای آورند، دراین صورت بقیه روز را باید چه می‌کردند؟ جز آنکه مأموریت آن مادر و فرزند، در مقام خادمان نخستین، به اصطلاح آب و جارو کردن و اداره این کانون توحید برای به پا کردن و بلند داشتن یاد و نام خدا، که همان معنای صلات و روح نماز است، در دل سرزمین شرک زده عربستان بوده است؟

38- دعای بسیار بلیغ و لطیفی است؛ تهوی الیهم، همان هوای آنها را کردن است! هوی، همان شوق و اشتیاق و تمایل است؛ اگر به انگیزه شیطانی باشد، «هوای نفس» نامیده می‌شود که مذموم است، واگر به شوق کعبه و دیدار دل باشد، حال و هوای خدائی محسوب می‌شود.

39- در سرزمین خشک و لم یزرع مکه، در سایه امنیّت حریمی که به فرمان خدا برای کعبه و شهر وضع شده بود، و حرمتی که برای ماه‌های حرام [در ممنوعیت جنگ و جدال] وجود داشت [توبه 36 (9:36) ]، قبایل اطراف در ایام حج و عمره کالاها و ارزاق خود را برای داد و ستد در این مکان عرضه می‌کردند و به برکت امنیت، آسایش و شکوفائی اقتصادی پدید آمد و تجارت رونق گرفت و مکه به بازار مکاره و تنها مرکزتجارتی شبه جزیره عربستان تبدیل گردید. این چنین بود که دعای ابراهیم تحقّق یافت.