وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ
و [نیز] عذاب من عذابی دردناک است. 31
31- آیات 49 و 50 گوئی دو روی یک سکه را نشان میدهد؛ یک روی آن غفور و رحیم بودن خدا را نشان میدهد، که از اسماء نیکوی پروردگارند، روی دیگر نشان از عذاب دارد، بدون آنکه عذاب را از اسماء خدا بشمارد. مسلماً خدای غفور و رحیم سنخیتی با عذاب ندارد و اصولا عذاب، همچون تاریکی که اصالت نداشته و در فقدان نور معنا پیدا میکند، در محرومیت از نعمت و در برآورده نشدن نیازهای مادّی و معنوی عارض میشود [مثل عذاب از تشنگی و گرسنگی، یا عذاب محرومیت از آزادی و عدالت]. تأسیس مدرسه برای تعلیم و تربیت و خدمت به فرزندان میهن است و هیچ معلمی جز به انگیزه آموزش و ارشاد شاگردان، معلمی نمیکند و هرگز مشتاق مردود ساختن آنها نیست. البته مردودشدگان عذاب میکشند و این عذاب از کارنامهای که معلم و مدرسه دادهاند ناشی میشود، اما محصول عملکرد خودشان است. منطق مدرسه و آموزش و پرورش ایجاب میکند که در ارزیابی شاگردان عدالت را رعایت کند و این عین حکمت و رحمتی است به جامعه که بیسوادان را از مصادر امور دور میدارد.