أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ

فرمان خداوند [درباره وقوع قیامت و کیفر نهائی تبه کاران] آمد 1 پس [به انکار و استهزاء] در طلب آن شتاب مکنید، 2 [که] او از آنچه [مشرکان] شریکش می‌گردانند، منزه و برتر است.

1- فعل «أَتَى» به صورت ماضی آمده، در حالی که قیامت هنوز تحقق نیافته است. عموم مفسرین بر این عقیده‌اند که چون در زبان عربی امور قطعیه مربوط به آینده را با فعل ماضی بیان می‌کنند، این تفاوت حاصل شده است. اما ماضی و مضارع برای ما انسان‌ها معنا دارد، خدائی که خالق زمان و مکان است، فرامینش به مصداق: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» [یس- 82 (36:82) ] آنی است، هرچند برای ما که در اسارت زمان هستیم، در ظرف زمان تحقق می‌یابد. پس فرمان قیامت از همان آغاز خلقت صادر شده است، همچنانکه کهولت و مرگ در همان هنگام تولد رقم می‌خورد و هیچکس جاوید نمی‌ماند.

2- در مدرسه هستی کارنامه عمل هر کسی در پایان دوره مقرر داده می‌شود و در این مدّت و مهلت، آزادی و اختیار و امکان اصلاح گذشته وجود دارد. مشرکان همین بازتاب فوری نداشتن شرک و بت‌پرستی، و به اصطلاح سکوت خدا در برابر اعمال‌شان را دلیل رضایت او و درستی کار خود می‌پنداشتند. قرآن بارها تصریح کرده است که اگر چنان مهلت و مکانیسمی در تعویق بازتاب اعمال نبود، بلافاصله عذاب هر عمل نا‌شایستی دامن شخص را می‌گرفت [از جمله: کهف 58 (18:58) ].
با چنین انتظار و بینشی بود که مشرکین معاصر پیامبران، معمولا از آنان مطالبه پیشاپیش عذاب را می‌کردند و قرآن 19 بار در آیات مختلف چنان شتابی را نقل کرده است. شاید آیه 30 سوره مدثر (74:30) که موکلان بر دوزخ را «نوزده» شمرده [علیها تسعه عشر] بی ارتباط به این موضوع نباشد [والله اعلم].