وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
و مشرکان [بی خبر از از اختیار انسان در انتخاب باطل] گفتند: اگر خدا میخواست، نه ما و نه پدران ما چیزی جز او را عبادت نمیکردیم و بدون [موافقت] او چیزی را حرام نمیکردیم. 41 پیشینیان آنها نیز چنین کردند. پس [با وجود حق انتخاب و اختیار] آیا رسولان وظیفهای جز ابلاغ آشکار [پیام توحیدی را] دارند؟ 42
41- خدا هر آنچه را روی زمین است برای انسان حلال شمرده است [بقره 168 (2:168) ]، به استثنای 4 مورد: خون، گوشت خوک، مرده و آنچه به نام غیر خدا [به افتخار بُتها] کشته شده باشد [بقره 173 (2:173) ، مائده 3 (5:3) ، انعام 145 (6:145) و نحل 115 (16:115) ]. در قرآن تأکید بسیار شده است که آنچه نزد خدا حرام شده، منحصر به همین چهار مورد است و کسی حق ندارد چیز دیگری را حرام کند [انعام 145 (6:145) ، مائده 87 (5:87) ، اعراف 31 (7:31) و یونس 59 (10:59) ]. با این حال متولیان دینی یک سلسله حرام و حلالهای من درآوردی را به خدا نسبت داده و به مردم القاء میکردند، که جزئیات آن را در محصولات کشاورزی و دامها، قرآن به تفصیل در سورههای مختلف [از جمله: انعام 138 (6:138) ، 139 و 143 (6:143) . مائده 103 (5:103) و نحل 116 (16:116) ] بیان کرده است. متولیان مذاهب در طول تاریخ برای توجیه تسلط و ضرورت طبقه خود، همواره یک سلسله حلال و حرامها و آداب و تشریفاتی را از نزد خود بافته و به عنوان دین به مردم عرضه میکردند، متأسفانه چنین دخالتی در احکام الهی، کم و بیش در امت اسلامی نیز ادامه یافته و مفتیانی برخی حلال و حرامهائی را که بنیاسرائیل در آئین خود رعایت میکردند [اسرائیلیات]، وارد اسلام کردهاند. حال آنکه قرآن به وضوح توضیح داده است چنان مواردی موقت و مختص قوم بنیاسرائیل بوده است [آلعمران 93 (3:93) ، نساء 160 (4:160) و انعام 146 (6:146) ]. تنها معیاری که در قرآن برای خوردنیها آمده است، پاکیزه و مطبوع بودن است که عقل آدمی باید آن را تشخیص دهد [بقره 168 (2:168) ، مائده 88 (5:88) ، نحل 114 (16:114) ، اعراف 157 (7:157) و...]
42- از آنجائی که در طول تاریخ، آزادی و اختیار آدمیان توسط قدرتهای حاکم و قوانین و مقررات آنها مسلوب یا محدود گشته و با متخلفین از قانون به سختی برخورد شده است، کاملا طبیعی بوده است که مردم بنا به قیاس بشری، در مورد آفریدگار و اداره کننده جهان نیز چنین انتظاری داشته باشند، و چون میدیدند در برابر شرکورزی یا حلال و حرام کردنهاشان عکسالعملی از ناحیه خدا پدید نمیآید، آن را به حساب تأیید او میگذاشتند! چنین تصوری را به اشکال مختلف میتوان در قرآن مشاهده کرد [از جمله: انعام 148 (6:148) ، نحل 35 (16:35) و زخرف 20 (43:20) ]. مواردی را که تصور و خواسته به ظاهر منطقی ما، با «مشیت» خدا مغایر است، قرآن با جملات شرطی: لوشاء الله، لوشئنا و لونشاء، 40 بار تکرار کرده است.