وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ

و خدا دو نفر [دیگر] را مثال می‌زند که یکی از آن دو لالِ مادرزاد است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرپرست خویش است [به طوری که] به هر کجا او را بفرستد سودی نمی‌رساند [=توان مکالمه و بیان درخواست ندارد] آیا چنین کسی برابر است با کسی که به عدالت توصیه می‌کند و خود بر راهی راست قرار دارد؟ 76

76- آیه قبل از بُعد مادّی، توانائی انجام کار و خرج کردن را به تمثیل آورده است و این آیه از بُعد ذهنی، توانائی سخن گفتن و ایجاد ارتباط مثبت برقرار کردن با دیگران را مطرح می‌سازد؛ لالِ مادرزاد نمی‌تواند خواسته‌اش را به دیگران منتقل سازد، در مقابل، گوینده‌ای که [فراتر از خواسته‌های مادّی فردی] مردم را به عدالت دعوت می‌کند و خود نیز در راهی راست قرار دارد و به آنچه می‌گوید عمل می‌کند، تفاوت عظیم این دو حالت را نشان می‌دهد. بُت‌ها و معبودان باطل ساکت و صامت‌اند، یا پیروان را به گمراهی می‌کشند، اما خدا به عدالت توصیه می‌کند و خود بر صراط مستقیم است [همین سوره آیه 90 (16:90) و هود 56 (11:56) ]. منظور از «یأمر بالعدل»، نه امر و نهی و فرمان از بالا، بلکه توصیه و سفارش مشفقانه است و این ترجمه درستی نیست که همه جا امر را فرمان تلقی کنیم، حتی موقعی که فرعون از درباریانش می‌خواست در مورد موسی به او «امر» نمایند [یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ- اعراف 110 (7:110) ] که مسلماً منظور از امر پیشنهاد و ارائه طریق است.