سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

منزه [بی‌عیب و نقص] است 1 آن [خدائی] که بنده‌اش [محمّد] را شبی از مسجدالحرام به مسجدالاقصی، که پیرامون آن را برکت بخشیده‌ایم، سیر 2 داد تا برخی از نشانه‌های خود را به او بنمائیم، مسلماً اوست که شنواو بینا[ی به بندگان] است.3

1- این سوره در اولین آیه خود، با کلمه «سبحان» آغاز، و در آخرین آیه، با سه اصل: «حمد»، «توحید» و «تکبیر» ختم می‌گردد. این چهار اصل که یادآور همان تسبیحات اربعه [سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله والله اکبر] در رکعات سوم و چهارم نماز است، چهار پایه بندگی خدا و چهار گام به سوی او به شمار می‌رود؛ در گام نخست او را از همه تصورات شرک‌آمیز و اوهام و خیالات و خرافات منزه و پاک می‌شماریم، در گام دوم پس از آشنائی با آیات روشنی‌بخش، او را می‌ستائیم و «حمد» می‌کنیم، در سومین گام، یکتائی و منحصر به فرد بودنش را در جمیع کمالات درمی‌یابیم و به توحید می‌رسیم، و سرانجام در گام چهارم، «کبیر» بودن او را به زبان می‌آوریم. به این ترتیب متن سوره تبیین کننده این اصول می‌باشد. اسراء تنها سوره‌ای است که با کلمه «سبحان» آغاز می‌گردد، این کلمه که 41 مرتبه در متن سوره‌های دیگر تکرار شده، معمولا به صورت سلبی، تصور، گفتار یا کردار باطلی را نسبت به ساحت ربوبی از ذهن بندگان دور می‌سازد مثل: سبحان الله عما یقولون، سبحان الله عمّا تصفون، سبحانه و تعالی عما یشرکون. و یا به صورت ایجابی، دست اندرکاری همه نیروهای مثبت جهان [فرشتگان، انبیاء، اولیاء، و بندگان صالح] را در تعالی بخشیدن و به رشد و کمال رساندن بندگان شایسته نشان می‌دهد. در ضمن کلمه سبحان تصورات بشری معراج و خیال‌پردازی‌های عوام پسند را از خدا دور می‌سازد.

2- اسراء به حرکت شبانه گفته می‌شود؛ هوای صحاری سوزان عربستان ایجاب می‌کرد مسافران روز را استراحت و در شب حرکت کنند. کلمه اسراء علاوه بر سفر حقیقی، در معنای مجازی، در سیر و سلوک معنوی مناجات‌ها و راز و نیازهای شبانه دست می‌دهد، به کار می‌رود. گویا پیامبر مکرم اسلام، که به تصدیق قرآن دو سوم و حداقل نیمی از شب را به نماز و دعا می‌گذراند [مزمل 20 (73:20) ]، در یکی از این شب‌ها به معراجی معنوی رفت و پروردگار علیم و حکیم فراز و نشیب امت‌های موسی را به او نمایاند تا پس از هجرتی که در پیش داشت، امت خویش را در مدینه با بهره‌گیری از این تجربیات رهبری نماید. اما سیر از مسجدالحرام به مسجد الاقصی، که دورترین نقاط نسبت به مکه به شمار می‌رفت، نشان دهنده دو کانون توحیدی در دو سوی خاورمیانه، پایگاه پیامبران دو امّت بزرگ بوده و دو فرزند بزرگوار ابراهیم خلیل؛ اسمعیل و اسحق و رسولان از نسل آن دو، هر کدام در یکی از این دو مدرسه توحید، به تزکیه و تعلیم پیروان خود می‌پرداختند؛ مسجد الاقصی کانون بنی‌اسرائیل [فرزندان یعقوب] و مسجدالحرام بنا شده ابراهیم و اسماعیل، کانون پیامبران از ذریه اسمعیل و نهایتاً پیامبر اسلام بوده است. با ظهور اسلام، پیامبر خاتمی که مأموریت یافته بود امت آخرین را رهبری کند، خداوند علیم و حکیم، اُفت و خیزها و فراز و نشیب‌های امت بنی‌اسرائیل و حوادثی را که بر مسجدالاقصی کانون و قلب تپنده آن گذشته است، در معراجی روحانی به او الهام کرد تا امت خویش را از اختلاف و تفرقه و عوارضی که شرک و ناشکری به دنبال دارد انذار دهد.
آنچه از سیر و سیاحت شبانه «اسراء» در قرآن گفته شده، همین است و بس! قصه‌های با آب و تابی که از معراج پیامبر و مناظری که از بهشت و جهنم و صحنه‌های متنوع دیگر نقل شده است، نقلیاتی است که هیچکدام مبنای قرآنی ندارد.

3- صفت سمیع و علیم بودن خدا متناسب با مناجات‌های رسول و در اجابت راز و نیازهای قلبی او آمده است. وقتی بنده‌ای از خاک به افلاک سر می‌کشد و به عظمت آسمان‌ها و آفریننده می‌نگرد و خدایش را می‌خواند، بی‌پاسخ نمی‌ماند و در معراجش پیام‌هائی دریافت می‌کند.