وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا

و بگو: ستایش ویژه خدائی است که نه فرزندی گرفته و نه شریکی در فرمانروائی‌اش [بر جهان هستی] وجود دارد و نه یاوری، از ناتوانی برای اوست و [بنابراین] او را بزرگ شمار، بزرگ شمردنی [به تناسب بی‌نهایت بودن او]. 128

128- این سوره با کلمه «تسبیح» آغاز شده است [سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى...] و با «تحمید» [الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی...] و «توحید» در سه زمینه: 1- وجودی [لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا]، 2- ملوکیت [وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ]، 3- ولایت [وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ]، و بالاخره با «تکبیر» [وَکَبِّرْهُ تَکْبِیرًا] به انتها رسید، به این ترتیب تسبیحات اربعه را در آغاز و انجام این سوره دیدیم، گویا متن این سوره شرح تفصیل یافته‌ای از این 4 پایه توحیدی است؛ با تسبیح، معبود خود را از هر پندار باطلی مبرا می‌داریم، با تحمید، زبان ستایش به آثار و اسماء نیکوی او می‌گشائیم، با توحید، در این نیکوئی یگانه‌اش را برمی‌شماریم، و بالاخره در تکبیر، او را فراتر از هر تصوّر و پنداری می‌یابیم.