وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا
و هر گاه بخواهیم [مردم] شهری را نابود کنیم، رفاه زدگان [=ثروتمندان سرکش] آن را فرمان [عیاشی] میدهیم، پس در آن [شهر] حرمتشکنی میکنند [ق=وانین شرع و عرف را نقض میکنند] در نتیجه فرمان [ما در ملازمت عذاب با تبهکاری] تحقق مییابد و آنگاه همه را به سختی نابود میسازیم. 22
22- ظاهر این آیه این سؤال را برمیانگیزد که چگونه ممکن است اراده خدا بر نابودی مردمانی تعلق گیرد!؟ اما با توجه به آیه قبل و تأکید انتهائی آن که «ما هرگز عذاب کننده هیچ مردمی نبودهایم، مگر آنکه قبلا رسولی برای هدایت آنها فرستاده باشیم»، معلوم میشود اراده خدا، که در قوانین و نظاماتی که بر جهان و بر جوامع انسانی جاری شده، دامن ملتهائی را میگیرد که به هشدارهای پیش از خطر رسولان بیاعتنائی میکنند و چنین سرانجامی آنگاه صورت میگیرد که مرفهین بیدرد و بیمسئولیت، قوانین و نظامات آن جامعه را در مسیر هوی و هوسهای خود زیر پا میگذارند [معنای کلمه فسق] و نابسامانی ناشی از بیقانونیها و فساد اجتماعی و اختلاف طبقات حاصله، موجب تحقق «قول» الهی، که همان هلاکت ملتهای سرکش و ستمگر است، میگردد.
درضمن نباید فراموش کرد که در قرآن هرگاه در مورد خدا ضمیر «ما» [متکلم معالغیر] به کار میرود، دست اندرکاری نظامات او را، که در نقش فرشتگان و خود آدمیان جلوه میکند، در نظر دارد و گرنه ضمیر «من» را مورد استفاده قرار میداد. اتفاقاً سوره اسراء از سورههائی است که تمرکز عمدهاش روی رفتار خدا در قالب ضمیر جمعی «ما» میباشد و در مقابل 88 باری که این ضمیر در آن به کار رفته، فقط 3 بار ضمیر «من» [در آیات 2 ، 53 و 65] آمده است.