وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا

و بر بنی‌اسرائیل [چنین سرنوشتی را] گذراندیم که شما مسلماً [با چنین سوء رفتاری،] دو بار در زمین فساد خواهید کرد 7 و مسلماً گردنکشی بزرگی خواهید نمود.8

7- در مورد این دو فساد و گردنکشی، مفسرین احتمالات متعددی داده و برای هر کدام دلایلی ذکر کرده‌اند. از نظر تاریخی، معروف‌ترین آن دو، یورش بُخت‌النصر پادشاه بابل [عراق فعلی] در سال 586 پیش از میلاد به بیت‌المقدس است که پس از کشتار وسیع یهودیان و آتش زدن مسجد [معبد- هیکل سلیمان] و تخریب کامل آن، باقیمانده از کودکان و زنان و پیران اسیر را به بابل برد که حدود نیم قرن بعد کورش کبیر پس از فتح بابل آزادشان ساخت و به اورشلیم بازشان گرداند و مخارج بازسازی معابد و دیار آنها را در اختیارشان نهاد.
از نشانه‌های آیات بعد می‌توان فهمید در هر دو واقعه دشمن توانسته است وارد «مسجد»، کانون هویت دینی و قومی آنان شده و آن را به کلی تخریب نماید. اتفاقاً گزارشات تاریخی نیز بر دو بار تخریب مسجد [معبد- هیکل سلیمان] در زمان بُخت‌النصر [587 پیش از میلاد] و زمان وسپاسین امپراطور روم در سال 70 میلادی حکایت می‌کند.
برحسب گزارش مؤرخین، در سال 70 میلادی «وسپاسین» امپراطور روم در عکس‌العمل نسبت به شورش گسترده یهودیان در بیت‌المقدس به آن شهر حمله می‌کند و پس از کشتار و خرابی فراوان، بسیاری از یهودیان را از آن شهر اخراج و آواره می‌سازد.

8- علوّ و استعلا از همان روحیه خود برتربینی نژادی و تکبّر تاریخی این قوم، که ریشه همه گردنکشی‌ها و تجاوز به حقوق همسایگان بوده، ناشی گشته و امروز نیز در قالب صهیونیسم جلوه‌گر می‌باشد.
فعل «قضی» در قرآن 21 بار به خدا نسبت داده شده است؛ بیش از همه به صورت اسم ظاهر الله و ربّ و ضمیر سوم شخص «او» آمده است، که دلالت بر امر و حکمی مستقیم از طرف خدا می‌کند. یک بار نیز «من» [قضیت] و بالاخره 4 بار با ضمیر «ما» آمده است [حجر 66 (15:66) ، سبا 14 (34:14) ، قصص 44 (28:44) ، اسراء 4 (17:4) ] که نقش خود شخص و نیروهای دیگر جهان را در این قضای الهی روشن‌تر نشان می‌دهد.