وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِـمَنْ خَلَقْتَ طِينًا

و [به یاد آر] زمانی را که به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید [=در خدمت رشد و کمال انسان باشید]، پس همگی سجده کردند 72 جز ابلیس [که] گفت: آیا بر کسی که از گِل آفریده‌ای سجده کنم [=چگونه انرژی می‌تواند در خدمت مادّه باشد]؟

72- سؤالی که برای بسیاری از مردم پیش می‌آید این است که اصلا ریشه گناه و انحراف آدمیان در کجاست و چرا عده‌ای در فتنه‌های روزگار و ابتلائات آن مردود می‌شوند و چرا خدا از ابتدا ما را به گونه‌ای خلق نکرد تا همگی بهشتی شویم؟ در این آیه به دنبال بحث اختیار، داستان سجده فرشتگان به آدم و امتناع ابلیس را مطرح می‌کند که دو راهی رحمان و شیطان را برای رشد و کمال انسان فراراه او قرار می‌دهد. سجده فرشتگان بر آدم را می‌توان با نقش معلمین در مدرسه مقایسه کرد؛ دانش آموز در آغاز جز استعداد آموزش و فراگیری هیچ دانشی ندارد، این آموزگارانند که ظرف ذهنی او را در زمینه‌های مختلف علوم، به تدریج در طول سالیان تحصیل پُر می‌کنند و سرانجام همه معلومات خود را در راه رشد و کمال دانش‌آموزان به آخر می‌رسانند. معنای سجده، همین در خدمت پدیده مافوق و برتر درآمدن است، و اگر در قرآن به دفعات به سجده ماه و خورشید و کوه و درخت و سایر موجودات در آستان پروردگار اشاره شده، معنایش رام و تسلیم و در خدمت مشیت خدا بودن است. نقش فرشتگان نسبت به انسان، همچون نقش معلمان، خارج کردن آدمیان از انواع تاریکی‌ها به سوی نور است. به این منظور وقتی سیر تکاملی حیات از نظر مادی به اوج رسید، خداوند با دمیدن از روح خود در وجود انسان [نَفَخَت فیهِ مِن رُوحی] و اختیار و استعدادی که در نهاد آدمی قرار داد، فرشتگان را، که حامل نیروها و کارگزاران جهان هستی‌اند، فرمان داد در خدمت رُشد و کمال این تازه به عرصه وجود درآمده باشند.