قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا

بگو [ای پیامبر]: هر کس مطابق شاکله [=وابستگی‌ها و تعلقات آرمانی] خود عمل می‌کند، 100 بنابراین پروردگار تو [که آگاه از ضمیر و زمینه‌های شخصیتی بندگان است] به آنکس که راه یافته‌تر باشد آگاه‌تر است [لذا دیگران حق تفحّص در افکار مردم را ندارند].

100- کلمه «شَاکِلَه» از شِکال گرفته شده است، شکال طنابی است که به پای چهارپایان می‌بندند تا مانع تجاوزشان به ملک و مزرعه مردم شود، بنابراین مفهوم قید و بند و وابستگی و محافظت در آن ملحوظ است. در تمام معانی که اهل لغت برای شاکله آورده‌اند، نوعی وابستگی و قید و بند وجود دارد، مثل:
طریقه و مذهب- آنچه هر ملتی خود را مقید به پیروی از آن می‌کند.
حاجت و نیاز- جاذبه و گرایشی که آدمی را به سوی خود می‌کشد و به آن مقید می‌سازد.
طبیعت و خلیقت- ذات هر کس که ثابت و به آن وابسته می‌باشد.
عادت و سجیه- رفتاری که از خُلق و خوی شکل گرفته آدمی ناشی می‌شود و نوع وابستگی و قید و بند رفتاری را نشان می‌دهد.
پایبند بودن به دین و مذهب، دلبستگی به خانواده، مقید بودن به آداب و تشریفات خاص، از جمله مواردی است که در برابر بی‌بند و باری، بی‌مسئولیتی، گسیختگی رفتاری و بی‌قید و بند بودن قرار می‌گیرد.