وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
از تو درباره روح [=جبرئیل و وحی] میپرسند؛ 101 بگو: روح [مقولهای] از امر پروردگار من است 102 و به شما از [دریای بیکران] علم جز اندکی داده نشده است. 103
101- در ذهنیّت بیشتر مردم، «روح» در برابر «جسم» قرار دارد، روح را عامل حیاتی میدانند که جسم را به حرکت در میآورد. میگویند ما وقتی مُردیم، کالبد مادّی و قالب جسمانی ما پوسیده و نابود میگردد، اما روح چون لطیف است به آسمان میرود و در قیامت به کالبد ما بازمیگردد. این تصوری است که در اذهان وجود دارد، اما معنای روح در قرآن به کلی متفاوت است و معانی دیگری دارد؛ اصل روح، راحتی و رحمت است، ریح، نسیم رحمتی است که بر دشتهای تشنه ابر و باران رحمت میفرستد. قرآن از بندگان خواسته است از روح خدا، یعنی راحتی و رحمت او پس از سختیها مأیوس نشوند [یوسف 87 (12:87) ].
فرشتگان نیز که واسطههای راحتی و رحمت خدا هستند، در قرآن روح نامیده شدهاند؛ قرآن جبرئیل را روح الامین [شعراء 93 (26:93) ] و روح القدس [نحل 102 (16:102) ، بقره 87 (2:87) و 253 (2:253) ، مائده 110 (5:110) ] نامیده است که به وسیله آن مریم و عیسی را نیروی معنوی بخشید. همین روح بود که در مریم باکره دمیده شد و عیسی مسیح را پدید آورد [مریم 17 (19:17) ، انبیاء 91 (21:91) ، تحریم 12 (66:12) ]، قرآن را بر محمد(ص) نازل کرد و همچنین در آغاز با دمیدن در وجود آدم، موهبت «اختیار» را به او عطا کرد [حجر 29 (15:29) ، ص 72 (38:72) ].
با وجود آنکه طبق ظواهر قرآن، روح عنوانی برای جبرئیل و فرشتگان است، با این حال در سه آیه قرآن ملائکه و روح را مستقلا ذکر کرده است: [قدر 4 (70:4) - تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ... ؛ معارج 4 (70:4) - تَعْرُجُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ... ؛ نبأ 38 (78:38) - یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِکَهُ صَفًّا...]. با توجه به این موارد شاید بتوان ملائکه را به معلمان و کتابهای مدرسه، و روح را به استعدادی که در وجود هر محصلی نهاده شده تشبیه کرد. با این توصیف، جبرئیل و فرشتگان حامل روح و رحمتی از جانب خدا بر رسولان بودند و از این نظر، آنچه به پیامبر وحی گشته «روح» نامیده شده است [شورا 52 (42:52) ، مؤمن 15 (23:15) ، نحل 2 (16:2) ].
102- جمله «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»، روح را مرتبط با «امرِ» ربوبی شمرده است، پس ابتدا باید «امر» را شناخت تا ارتباط روح با آن روشن گردد. اهل لغت «امر» را به دو معنا گرفتهاند؛ قولی، مثل دستور و فرمان، فعلی، مثل کار و چیز. با توجه به این که امر خدا به مصداق «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»، همان اراده اوست که بلافاصله تحقق مییابد، پس امر را میتوان اراده تکوینی خدا دانست، و همه کارهای خدا امر او محسوب میشوند. علاوه بر این آیه، در سه سوره دیگر نیز روح را عاملی مرتبط با «امر» شمرده است:
نحل 2 (16:2) - یُنَزِّلُ الْمَلَائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ...
غافر 15 (40:15) - ...یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ...
شورا 52 (42:52) - وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...
منظور معاصران پیامبر از چیستی «روح» [در سؤال: وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ] چه بوده است؟ منکرانی که باوری به آخرت نداشتند، مسلماً منظورشان روح حیاتی و عامل رستاخیز نبوده است. با توجه به آیات فوق میتوان روح را محتوای وحی یا شعور مرموزی که قرآن را بر قلب پیامبر القاء کرد تصور کرد، به این معنا که جبرئیل حامل کلمات و حقایقی برای پیامبر بود که نحوه تفهیم و القای آن به پیامبر «وحی» نامیده میشود، اما روح، جان و جوهر آن کلمات و نسیم رحمت ربّ محسوب میشود.
103- علم انسان در قلمرو فیزیک و طبیعتِ شناخته شده است. ما از ماوراء فیزیک جز به همان مقداری که پیامبران از طریق وحی خبر آوردهاند چیزی نمیدانیم، دانش ما از جهان طبیعت نیز قطرهای در برابر دریاست: تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم.