أُولَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا
ویژه آنهاست بهشتهای جاودانی که نهرها [ی حیاتبخش] در اختیارشان جاری است، 43 و در آنجا به دستوارههای زرّین آراسته میشوند و جامههای سبزی از ابریشم ظریف و ستبر میپوشند، 44 در حالی که بر تختهائی تکیه دارند. چه دستاورد خوبی و چه تسهیلات نیکوئی.45
43- ضمیر «من تحتهم» به بهشتیان برمیگردد نه به باغات بهشتی؛ منظور این است که عامل خرّمی زندگی آنان در بهشت، در اختیار و از وجود خودشان جاری است.
44- دو واژه سندس و استبرق را که علاوه بر این آیه در دو آیه دیگر [دخان 53 (44:53) و انسان 21 (76:21) ] آمده است، ابریشم نازک حریر مانند و ابریشم ضخیم، که نشانه دو پوشش زیرین و زبرین در گرما و سرما یا خانه و بیرون است، گفتهاند. البته نکره آمدن این دو وصف، نشانه ناشناخته و غیرمعمول بودن آنهاست [نه همین ابریشمهای شناخته شده]. مراد وصف حالتی است که آنان را در برمیگیرد. همچنانکه قرآن، «تقوا» را نیز لباس نامیده [اعراف 26 (7:26) ] و مفهوم پوشاندن و فراگیری را در مورد شب، تفرقه، همسر، و دین نیز به کار برده است [نباء 10 (78:10) ، بقره 187 (2:187) ، انعام 65 (6:65) و 82 (6:82) و 137 (6:137) ]. تأکید بر این که لباس بهشتیان حریر است [حج 23 (22:23) و فاطر 33 (35:33) ]، همین راحتی و نرمشی است که آنها را فرا میگیرد، و گرنه پارچه حریر را در دنیا نیز میتوان تهیه کرد.
45- «مُرْتَفَقًا» از ریشه «رِفْق»، بیانگر حالتی از مدارا و ملاطفت و تسهیل و گشایش است. آرنج را نیز که تکیهگاه سر و استراحت است، مِرفق مینامند. در رفاقت و با رفیقان نیز مدارا و ملاطفت برقرار میشود.