وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُـولُ يَالَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
ـ [از قضا حادثهای رُخ داد] و محصولش همه جانبه از بین رفت، 56 پس [آنچنان از این خسارت گرفتار حُزن و اندوه شد که] دو دست خویش از حسرت آنچه هزینه کرده بود بر هم میزد در حالیکه [باغ] بر داربستهایش فرو ریخته بود [=به کلی نابود شده بود] و یکسره میگفت: ای کاش احدی را با پروردگارم شریک نمیساختم. 57
56- جمله «وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ» از فراگیری و احاطه حادثهای همچون گردباد، طوفان یا صاعقهای سخن میگوید که مانند سپاهی نیرومند درختان را محاصره و احاطه کردند به گونهای که هیچ راه نجاتی برای آن نبود.
57- این دوست ثروتمند البته بیخدا و لامذهب نبود، اما همچون اکثر مسلمانان شناسنامهای! خدا را فقط برای روز مبادا و یاری در بلاها ذخیره کرده بود و روزگار را تنها با تکیه بر توان خویش و بیتوکل میگذراند و میپنداشت جهان بر وفق مراد او میگذرد!