وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِـمِينَ بَدَلًا
ـ [به یاد آور] زمانی را که به فرشتگان گفتیم: بر آدم سجده کنید [=در خدمتِ رشد و کمال انسان باشید]، 65 پس همگی سجده کردند جز ابلیس که از جن بود، 66 پس [با این سرکشی] از امر پروردگارش خارج شد. 67 آیا [با چنین سوء سابقهای در مخالفت با سـعادت خودتان،] او و فرزندان [=فریب خورده از آدمیان] ش را به جای من به دوستی میگیرید؟ 68 [این] بد جایگزینی است برای ظالمان.69
65- عزم، قصد، اراده و قدرت تصمیمگیری با ثباتی است که به شخص تسلط بر نفس و استقامت میدهد.
66 – به شهادت تمام آیات مربوط به سجده فرشتگان به آدم، ابلیس از جنس و در جرگه همانها بود پس این سؤال مطرح است که جمله «کَانَ مِنَ الْجِنِّ» در صدد القای چه پیامی به تلاوت کننده قرآن است؟ آیا جنسیت و منشأ خلقت جن مورد نظر است که او را قبلا از فرشتگان شمرده بود، یا صفت او را معرفی میکند؟ اگر فعل «کَانَ» [در: کَانَ مِنَ الْجِنِّ] را مورد تدبّر قرار دهیم، مشاهده میکنیم که جمله «کَان َ مِنَ الْکافِرین» هم درباره ابلیس دو بار در قرآن تکرار شده است [ص 74 (38:74) و بقره 34 (2:34) ]. معنای کفر «پوشاندن» حقیقت و نادیده گرفتن آن است و در زبان عربی ابر را هم به دلیل آنکه مانع رؤیت خورشید میشود کافر میگویند. از طرفی در معنای واژه جن نیز پوشیدگی و پنهان بودن وجود دارد، مثل جنین در رحم، جنّه [سپر پوشاننده]، جنّت [باغ و سبزه که خاک را میپوشاند]، مجنون که عقلش پوشیده شده، تاریکی شب که همه اشیاء را میپوشاند و جن میکند [انعام 76 (6:76) ] و امثالهم. پس جن و کفر از جهت مفهومی با هم قرابت دارند. فعل «لَمْ یَکُنْ» نیز مثل «لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ» [از سجده کنندگان نبود] نیز سه بار [اعراف 11 (7:11) ، حجر 31 (15:31) و 32] و افعال «أَبَى وَاسْتَکْبَرَ» [امتناع کرد و تکبر ورزید] هم چندین بار در قرآن آمده است [از جمله: بقره 34 (2:34) ، ص 74 (38:74) و 75، طه 116 (20:116) ]. استنباط این قلم از مجموعه آیاتی که درباره ابلیس آمده این است که واژه «جن» [در: کَانَ مِنَ الْجِنِّ] بیانگر عدم سجده ابلیس به آدم و عرضه نکردن خود در خدمت رشد و کمال آدمی است که نوعی اظهار غریبهگی، کفر و پوشاندن تلقی میشود [والله اعلم].
67- معنای «فسق» خروج از حریم و حدود و نظاماتی است که خدا مقرّر کرده است و نوعی عصیان و قانونشکنی و دریدن پرده و پوسته محافظ محسوب میشود. فسق ابلیس خارج شدن از صف سجده کنندگان و نقض امر الهی بود.
68- ذُرِّیه به فرزندان و نسلی که از نوع آدمی پدید میآید گفته میشود. این آیه تنها موردی است که ذرّیه به ابلیس نسبت داده شده است و به نظر میرسد وابستگان صفتی ابلیس و پیروانی را نشان میدهد که در شبکهای گسترده عمل میکنند.
69- همانطور که در پاورقی 47 (18:33) توضیح داده شد، ظلم همان مصرف کننده بی محصول بودن است. بندهای که رزق و روزی و نعمات بیکران آفریدگار خود را ناشکرانه مصرف میکند و دشمن خدا را به دوستی میگیرد، تبدیل ظالمانهای انجام داده و میوه تلخ و زهرآگینی به عمل آورده است. گفته میشود عدالت و ظلم متضاد یکدیگرند، در عدالت تعادل و نظم وجود دارد و در ظلم، عدم تعادل و بی نظمی.