قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا

گفت: این [سومین نقض عهد، موجب] جدائی میان من و توست، 93 اینک به تأویل [=واقعیت پنهان] آنچه یارای تحملش را نداشتی آگاهت خواهم کرد. 94

93- ذکر «هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ»، بیانگر تجربه آشکاری است از ضرورت تفکیک و جدائی «شریعت» با آنچه امروز «طریقت»اش می‌نامند، و «فرق» میان پیروی از «کتاب الهی» و پیروی از مرشد و مرادی که در فرقه‌های صوفیه و مشابه آن تبلیغ و طلب می‌گردد. اگر پیر و مرشدی به مقام خضر هم برسد، جز به صورت پنهانی و در پرده، آن هم به صورت فردی مجاز به تبلیغ فرقه‌ای شخصی نیست و هرگز نمی‌تواند دکانی در برابر شریعت الهی باز کند و داعیه رهبری ایمانی نماید. مگر آن که همان شریعت، نه مدعیات خود را، در دورانی که زُهدگرایان و مقدس مآبان به ظواهر دین پرداخته‌اند، با نگاهی از بطن و محتوا بیان نماید.

94- «تَأْوِیلِ» از ریشه «اَوْل»، برگشت دادن و رجوع به حقیقت مطلبی است که هنوز وقوع خارجی پیدا نکرده است. مثل خوابی که یوسف در کودکی از سجده خورشید و ماه و یازده ستاره دید و تحقق عینی و حقیقت آن در دوران صدارتش در مصر برای دیگران روشن شد [یوسف 6 (12:6) و 21 (12:21) و 100 (12:100) و 101 (12:101) ]. کارهائی که آن بنده عالم می‌کرد، صورت ظاهری داشت که دلیل واقعی آن برای موسی روشن نبود و نمی‌توانست در اموری که با معیارهای اهل شریعت تعارض دارد صبر کند.