وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا

اما آن پسر بچه، پدر و مادرش مؤمن بودند، ترسیدیم 95 که [این پسر] آنها را به طغیان و کفر بکشاند!

95- سوراخ کردن کِشتی را، آن عابد به تشخیص و «اراده خود» نسبت داد [آیه 79- فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا]، کُشتن آن کودک را به «اراده ما» [آیه 81- فَأَرَدْنَا]!؟ و بالاخره تعمیر آن دیوار را به «اراده او» [فَأَرَادَ رَبُّکَ] و این سه نوع اراده، سه قلمرو شناخت آدمی را نشان می‌دهد؛ آنچه خودش به تنهائی می‌تواند بفهمد، آنچه با جستجو و کنجکاوی خود به کمک امدادهای غیبی، یعنی خدا و فرشتگان قابل درک و فهم است [ما]، و بالاخره آنچه در پرده غیب است و جز خدا، بشر به آن نمی‌تواند آگاهی پیدا کند [مثال گنج زیر خاک].
در مثال نخست، او با اِشراف به مسائل اجتماعی و پیگیری امور سیاسی و منازعات میان حکومت‌ها دریافته بود که پادشاه آن حوالی، کِشتیها را برای نبرد آینده مصادره خواهد کرد. این شناختی است که در قلمرو علوم ظاهری قابل درک همگان قرار دارد. در مثال دوم، او از حرکات و سکنات آن کودک و چه بسا شیطنت‌های او و آزاری که به همسالان خود می‌رساند، به نابسامانی و اختلالی پی برده بود که امدادهای غیبی او را به مصلحتی که به نفع والدین و جامعه‌اش باشد هدایت کرد [وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا...- عنکبوت 69 (29:69) ]. این کاری بود که نه سر خود، بلکه در متن یک نظام و سیستم فراتر انجام داد و بالاخره در مثال سوم، به قلمروی اشاره کرد که غیب و ناپیداست.
این سه قلمرو گرچه در ظاهر مستقل می‌نماید، اما در انتهای بحث [آیه 81] آن بنده عابد تصریح می‌کند: من این امور را به اراده خود نکردم، بلکه تماماً از رحمت پروردگار ناشی شده است. از این زاویه، اراده فردی یا جمعی انسان‌ها و فرشتگان نیز ناشی از اراده مطلق الهی است.