قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُـلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا
[زکریا] گفت: پروردگارا، چگونه ممکن است مرا پسری باشد، در حالی که همسرم نازاست و خود نیز از شدّت پیری به [نهایت] ناتوانی رسیدهام.
[زکریا] گفت: پروردگارا، چگونه ممکن است مرا پسری باشد، در حالی که همسرم نازاست و خود نیز از شدّت پیری به [نهایت] ناتوانی رسیدهام.