اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ

ما را به [شاه] راه مستقیم 11 راهبر باش 12

11- صراط راه است، اما کلمات زیای در قرآن معنای راه دارد؛ طریق، جاده و سبیل، مذهب ، مسلک و... صراط کلمه‌ای رومی است که وارد زبان عربی شده. «Street» نام لاتین و معادل یونانی‌اش «استراتو» است که به جاده‌های وسیع و سنگ‌فرش امپراطوری روم باستان، همچون بزرگراه‌های کنونی در شهرها، گفته می‌شد. در معنای صراط [که ریشه عربی آن با سین بوده] جذب و بلعیدن هم نهفته است. این راهی است اصلی و مستقیم که ما را به سمت خودش جذب می‌کند، نه راهی پُر پیچ و خم که رهرو را خسته و افسرده سازد.
ما روزی ده بار در نمازهای پنجگانه از خدا می‌خواهیم ما را به صراط مستقیم هدایت کند. اگر کسی بپرسد: منظورت از صراط مستقیم چیست، چه پاسخی داریم؟ آیا نباید بدانیم چگونه راهی را از او طلب می‌کنیم؟! اگر ندانیم، چه تأثیری در زندگی‌مان می‌گذارد؟
در روز قیامت خداوند از بندگان سئوال می‌کند: ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نبسته بودم که رام و تسلیم شیطان نباشید، «یَا بَنِی آدَمَ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ»، بلکه تنها مرا عبادت کنید [دلتان هموار پذیرش حق باشد] که صراط مستقیم همین است، «وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ».

12- هدایت راه «نمایی» نیست، راه «بردن» است، «ایصال بالمقصود» است. کسی که از شما آدرس می‌خواهد؛ اگر به او نشانه راه بدهید، راهنمایی‌اش نموده‌اید، ولی اگر جلو بیفتید و او را به مقصد برسانید، هدایتش کرده‌اید. در هدایت دانستن راه کفایت نمی‌کند، تبعیّت از هادی و رفتن در راه درست ضرورت دارد، به همین دلیل قرآن فقط برای متّقین، مؤمنین و محسنین و مسلمین [تسلیم حقیقت شدگان] هدایت است، با عمل به این صفات است که می‌توان به دنبال هادی [کتاب و سنّت] به سوی مقصد رفت. دانش دینی بدون آن صفات کسی را به مقصد نمی‌رساند.
در ابتدی سوره بقره آمده است: «ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»، نمی‌گوید«هدی للعلماء، للفقهاء». اگر معنای هدایت راهنمایی بود، این کتاب می‌بایست برای کسی که آن را بشناسد و بخواند و حافظ یا مفسر آن باشد هدایت باشد، اما می‌گوید برای متّقین هدایت است. تقوا همان اراده کنترل نفس و ترمز داشتن در خطرات مسیر زندگی است؛ خطر خواهش‌های دل و هوی و هوس و رذایل اخلاقی که راهزن‌ مسیر حقند.
قبل از اسلام، «هادی» به کسی گفته می‌شد که کاروان را از صحاری سوزان، شبانه با شناختی که از موقعیت ستاره‌ها و جهات جغرافیایی داشت به مقصد می‌رساند. در آن زمان به علت گرمای شدید عربستان، مسافران شب‌ها با نور ستارگان سفر می‌کردند و به کارشناس و هادی یا «بلدِ راه» احتیاج داشتند. پیامبران نیز هادیانی بودند که به راه‌های آسمان حقایق آشنا بودند و مردمان را به سوی سعادت و نجات از سراب‌های زندگی به مقصد رهبری می‌کردند.
کسی ممکن است بهترین قرآن شناس جهان باشد، ولی هنوز هدایت نشده باشد. می‌گویند تیمور لنگ می‌گفت حافظ هنری نکرده! من قرآن را از آخر هم حفظ هستم!! با این حال بزرگترین لذت جهان و تماشایی‌ترین مناظر را، فَوَران خون به هنگام گردن زدن مخالفین می‌دانست!! در سپاهش همیشه محراب سیاری همراه داشت که بیست نفر آنرا حمل می‌کردند و به هر شهری که به زور وارد می شد، ابتدا با علمایش مباحثه می‌کرد! ولی هنر و معروفیتش در قتل عام مردم بود. آیا چنین حافظی را می‌توان هدایت یافته تلقی کرد؟
در این سوره جای «من» نیست، همه‌اش «ما» است. سرنوشت ما به هم ارتباط دارد. همگی به اصطلاح، بر یک کشتی سواریم. در سوره حمد دعا می‌کنیم: «اهدِنَا»، ما را هدایت کن، نه اِهْدِنی، تنها من را. بلکه دستان ما را بگیر و به ما توفیق ده تا بتوانیم با هدایت و دستگیری تو، به صراط مستقیم بیاییم.