قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّن تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا

ـ [موسی با طرد سامری] گفت: برو [گمشو] که کیفر تو در زندگی [دنیا] این است که همواره خواهان عدم تماس [=منزوی و گریزان از مردم] باشی 77 و بی تردید [علاوه بر کیفر دنیائی] وعده‌گاهی [در دوزخ] خواهی داشت که در آن با تو خُلف وعده نشود و [اینک] به معبودت [=گوساله‌ای] که بر [پرستش] آن پیوسته مقیم بودی بنگر که مطمئناً آن را خواهیم سوزاند و خاکسترش را نیز به دریا خواهیم پراکند.

77- گویا سامری با چنین فریبی می‌خواست نظر مردم را به خود جلب و مریدانی جذب کند، اما عقده‌اش نتیجه معکوس داد و چنان بی آبر و مشمول لعن و نفرین مردم شد که آرزو می‌کرد کسی با او تماس نگیرد تا کمتر مورد ملامت واقع شود [والله اعلم].