بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ

ـ [چنین نیست] بلکه حق را بر باطل می‌افکنیم تا آن را در هم شکند که در این صورت نابود گردد 12 و وای بر شما از توصیفی که [در بازیچه بودن جهان، از بی معنا بودن حق و باطل] می‌کنید.

12- «قذف بالحق» در آیه 48 سوره سبا (34:48) [قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ...] نیز آمده است که از مقایسه آنها می‌توان فهمید منظور مواجهه و برخورد دادن حق به باطل و به مصاف آن رفتن است تا همچون نور که با طلوعش تاریکی را برمی‌چیند، باطل را زائل کند [جاء الحق و زهق الباطل]. تضاد تاریخی را که در مکتب ماتریالیسم دیالکتیک، تضاد تز و آنتی تز نامیده و سن‌تزی تکاملی از آن برداشت کرده‌اند، قرآن با عناوین حق و باطل تعریف کرده است که همچون نور و تاریکی جنبه وجودی و عدمی دارد. از آنجائی که اصالت با نور است، همین که نور بیاید، تاریکی می‌رود، چون اصالتی ندارد. همچنانکه گفته شده است: «...جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» [اسراء 81 (17:81) ]. حضور اهل باطل و ستمگران در جوامع به دلیل غیبت اهل حق است، همینکه آنها جرأت و همّت کرده و به میدان مبارزه بیایند، پیروزی «تحقّق» می‌یابد و باطل بساطش را جمع می‌کند. ر ک به: انفال 8 (8:8) ، رعد 17 (13:17) ، حج 62 (22:62) ، سبا 49 (34:49) ، و شوری 24 (42:24) .