وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَت تَّعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ

و لوط را [نیز] حکمت 40 و علم دادیم و از شهری که [مردمانش] کارهای زشت می‌کردند نجات بخشیدیم، آنها بی تردید مردمان بدی با خروج از حریم حق بودند. 41

40- منظور از تعلیم حکمت، آموزش فلسفه نیست، معنای حکمت در قرآن، عمدتاً جنبه عملی [نه نظری] دارد و دلالت بر «رفتار و منش» یعنی اخلاق خردمندانه و خداپسندانه می‌کند. فردی ممکن است علم و دانش نداشته باشد، ولی رفتار و مناسبات اخلاقی اش با دوست و دشمن «حکیمانه» باشد، معنای حکمت متأسفانه در همان دوران آشنائی متفکران اولیه مسلمان، همچون ابن‌سیناها، با فلسفه یونان، از معنای اصیل و عملی و قرآنی خود منحرف شد و جنبه نظری یافت.

41- «فسق» در زبان عربی، پاره کردن پوسته محافظ است که موجب «فساد» می‌گردد. همچون پاره شدن پوست میوه که موجب نفوذ میکرب و فساد و گندیدگی آن می‌شود. پوسته انسان همان حریم و حدود شرعی و نظامات ایمانی است. تقوا نیروئی است که ما را به محافظت از حریم و حدود مدد می‌رساند و فسق به پاره کردن آن و تجاوز از مرزهای مجاز گفته می‌شود.