مَن كَانَ يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ

آنکس که می‌پندارد خدا او را در دنیا و آخرت [برای دفع بلا یا رفع حاجات، بدون شفاعت و توسل به واسطه‌ها] یاری نخواهد کرد، 21 پس باید [مستقیماً و موحدانه] از وسیله‌ای به بالا [نه در عرض بشری] مدد بگیرد، سپس [همه این پیوندهای مشرکانه را] جداً قطع کند، 22 آنگاه بنگرد آیا تدبیرش موجبات خشمش [از موحدین] را از میان خواهد برد [یا نه]؟23

21- مشرکان به طور جدی بر این باور بودند که بشر عادی امکان ندارد برای حاجات خود با خدا ارتباط برقرار کند، مگر از طریق بُت‌ها، که آنها را نماد فرشتگان، و فرشتگان را نیز دختران خدا می‌دانستند که اداره امور عالم، از جمله انسان‌ها، به آنها سپرده شده است. به این ترتیب مسئله توسل به بُت‌ها و جلب شفاعت آنان برای برآوردن حاجات، امری قطعی و ضروری شناخته می‌شد. رجوع کنید به: یونس 10 (10:10) ، روم 12 (30:12) ، زمر 3 (39:3) ، احقاف 28 (46:28) و...

22- این «سبب» کدام است که برای رفتن به «سماء» باید از آن استفاده کرد؟ منظور از سماء چیست؟ آنگاه چه چیزی را باید قطع کرد؟
آیات 165 (2:165) تا 167 سوره بقره این «سبب»ها را، که چیزی جز همان انداد و ارباب‌های دنیائی نیستند، معرفی می‌کنند، همان قدرتمندانی که مردم زمانه برای رسیدن به امیال‌شان به آنها تکیه و از آنها پیروی می‌کنند و در چنین تار و پودی از شبکه ارتباطات و «اسباب» [با اصحاب قدرت و ثروت- پارتیها]، روزگار می‌گذرانند، اما در روز قیامت می‌بینند همه این «اسباب» بریده و «مقطوع» هستند و هیچ کاری از آنها بر نمی‌آید.
بقره 165 (2:165) و 167 [وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ]
در این سوره می‌فرماید: آنها که به سبب‌های دنیائی متوسل شده‌اند، باید به سببی به «سماء» [آسمان] متوسل شوند. [فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ]. همه سبب‌ها مخلوق و در عرض خودشان هستند. آنها باید از سببی به آسمان [معبودی آسمانی] مدد جویند. منظور از سماء، نه آسمان حقیقی، بلکه آسمان مجازی است که بالاتر و برتر است، یعنی خدائی که فوق همه است. این همان تعبیری است که آیه 16 سوره ملک (67:16) نیز به آن اشاره کرده است [أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ]. قطع کردن همه «سبب»های مشرکانه، به استثنای سببی رو به بالا، قطع کردن ارتباط «قلبی» است [توبه 110 (9:110) - لا یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَهً فِی قُلُوبِهِمْ...].

23- این چه خشمی و علیه چه کسانی است که با رویکرد موحدانه به خدا و ترک واسطه‌ها حاصل می‌شود؟
غیظ به خشم شدید گفته می‌شود. چنین غیظی عمدتاً از تعصبات دینی علیه دگراندیشان ناشی می‌گردد. قرآن به مؤمنین می‌گوید: شما آنها [یهودیان] را دوست دارید و به همه کتاب‌های آسمانی باور دارید، ولی آنها شما را دوست ندارند و با آنکه به هنگام دیدار اظهار همفکری می‌کنند، ولی چون به خلوت می‌روند، از شدت خشم سر انگشتان خود را می‌جوند [آل‌عمران 119 (3:119) - ...وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ...]
قرآن در این آیات نیز از غیظ کافران نسبت به مؤمنین یاد کرده است: توبه 15 (9:15) ، 120 (9:120) و شعراء 55 (26:55)
مستقل و روی پای خود بودن و ترک تقلید و پیروی از افکار آباء و اجدادی، همواره موجبات غیظ منکران را فراهم می‌کند. نگاه کنید به وصفی که قرآن از خودکفائی مؤمنان، که موجب خشم منکران می‌شود، یاد کرده است [فتح 29 (48:29) - ...فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ...].