حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ

حق‌گرایان خالص خدائی باشید، 48 نه مشرکان به او و هر کس به خدا شرک ورزد، گوئی از آسمان [=بلندای خداپرستی موحدانه] سقوط کرده است، در اینصورت پرندگان [=عقاب‌های شکاری] او را خواهند ربود، یا طوفان [=حوادث روزگار] او را به مکانی دور خواهد افکند. 49

48- حنیف از ریشه «حَنَفَ»، بیانگر انگیزه و میل از گمراهی به هدایت و از کجی به راستی و استقامت است. به بیان قرآن، حنیف بودن معادل مشرک نبودن است [حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ – حج 31 (22:31) ] و یا اخلاص در عبادت [وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ- بینه 5 (98:5) ]. واژه مخالف حَنَفَ، جَنَفَ می‌باشد که نوعی تمایل معکوس را نشان می‌دهد.
بیشتر آدمیان در ارتباط با حق خونسرد و خنثی هستند و کمتر انگیزه و احساسی برای جستجو و گرایش به آن دارند. اما «حنیف» صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت چنین حالتی در شخص می‌کند. نمونه ممتازش در قرآن، ابراهیم خلیل(ع) است که چنین حالتی در شخصیت او حالت ثابت و راسخ یافته بود و تغییر و تحول باورهایش از ستاره و ماه و خورشید پرستی تا رویکرد به ربّ العالمین، نشانگر حق جوئی خالص او از همان دوران نوجوانی تا اواخر عمر و تسلیم به خدا و ذبح فرزند می‌باشد. در دو مورد باقیمانده [روم 30 (30:30) و یونس 105 (10:105) ]، واژه «حنیفاً»، هدفگیری حق‌گرایانه به سوی دین خدا را نشان می‌دهد: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا.

49- مرحوم دکتر محمد حسین بهشتی در یکی از جلسات انجمن اسلامی مهندسین در سالیانی قبل از انقلاب، تبیین جالبی از این آیه عرضه می‌کرد که هنوز در ذهنم مانده است؛ می‌گفت کسی که از مقام بلند خداپرستی خالص سقوط کند، یا جذب ایسم‌ها و ایدئولوژیهای بشر ساخته [همچون مارکسیسم] می‌شود، که به هر حال از نظر فکری در افق بالاتری از توده‌های مردم قرار دارند و ارزش‌هائی همانند توزیع عادلانه ثروت، حقوق زحمت کشان، آزادی و... را مطرح می‌کنند، و یا با کنار گذاشتن هر ایده و آرمان و اوتوپیای ذهنی، به انباشتن ثروت و کسب لذت و ارضاء شهوت سقوط می‌کند.