يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ

ای مردم، اگر از زنده شدن مجدد [در روز قیامت] در شک هستید، پس [بدانید که] مسلماً مائیم [نه دیگری] که شما را از خاکی آفریدیم، سپس از نطفه‌ای، 7 سپس از علقه‌ای [=مجموعه‌ای از پیوستگیهای جسمی و روحی]، 8 سپس از مضغه‌ای 9 سازنده [سلول‌های بنیادین] و غیر سازنده. 10 [این مراحل را بیان کردیم] تا بر شما روشن کنیم [که آفرینش به دست تدبیر ماست]، و [آن جنین را] آنگونه که بخواهیم [مطابق مشیت‌مان] تا مدتی معین در رَحِم‌ها [ی مادران] قرار می‌دهیم، سپس شما را به صورت نوزادی خارج می‌کنیم، سپس [به رشد جسمی و عقلی خود ادامه می‌دهید] تا به نهایت رشدتان برسید، و [در این مسیر] بعضی از شما به مرگ [زودرس] می‌میرید و بعضی به پَست‌ترین [مراحل] عمر [همچون ناتوانی ایام طفولیت] بازگردانده می‌شوید، به گونه‌ای که [شخص] بعد از علم [و اطلاعات فراوان]، هیچ آگاهی ندارد [=حافظه خود را به کلی از دست می‌دهد]، و زمین را افسرده [=خشک و خاموش] می‌بینی، 11 پس چون باران بر آن بباریم، به جنبش در آید و رشد کند و از هر گونه گیاهان دلگشا برویاند.12

7- کلمه نطفه در این آیه به صورت نکره و نامعین استعمال شده است که شامل نطفه همگی حیوانات نیز می‌شود. نطفه از تخم پدید می‌آید و تخم هم از امتزاج دو سلول جنسی نر و ماده حاصل می‌شود. چون انسان از نطفه پدید آمده، پس قطعاً پیش از آن حیوانات زنده دیگری وجود داشته‌اند تا از نطفه آنها اولین انسان خلق شده است [کتاب «قرآن مجید، تکامل و خلقت انسان» نوشته مرحوم دکتر یدالله سحابی ص 198 و 297].

8- اغلب مفسرین، «علق» را خون بسته و دَلَمَه شده دانسته‌اند، که از نظر علمی پایه‌ای ندارد و هیچ حیوان و انسانی از خون منعقد متولد نشده است. معنای علقه با توجه به ریشه و مشتقات آن، بستگی به چیزی یا چیزهائی را می‌رساند. یعنی پروردگار جهان انسان را از یک سلسله بستگیها و ارتباطات جسمی و تشریحی با موجودات گذشته و یا پیوندهای روحی و معنوی با همنوعان و اعمال خود آفریده است. طبق شواهد علمی، صفات طبیعی نسلی، به ترتیب ظهور و بروز می‌نماید [همان ، ص 201 و 299].

9- «مضغه» از ریشه «مضغ» [جویدن] است که مشابهت با غذای جویده شده در دهان و آمیخته شده با ترکیبات بزاق که وضع و شکل تازه‌ای را به طعام جویده می‌دهد دارد. در این آیه، مرحله «مضغه» از نمو جنینی انسان را در وصف‌های «مخلقه» [خلقت تأم] و «غیر مخلقه» [آفرینش ناتمام] توصیف فرموده. به این ترتیب مجموعه جسمی «مضغه» پیوسته در تحول و تغییر می‌باشد؛ در این تحولات، اجزائی از «مضغه» تدریجاً حذف می‌شوند و اجزای دیگری که منتهی به آفرینش فرد و نوزاد کامل انسانی می‌گردد باقی می‌مانند [همان ص 301].

10- آیا نمی‌توان مضغه را همان سلول‌های بنیادین دانست که خود سازنده استخوان‌ها هستند [فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا] و استخوان‌ها نیز سازنده گلبول‌ها؟ آیا تعبیر قرآنی این آیه که دو نوع «مضغه»: مخلّقه و غیرمخلّقه معرفی کرده است، دلالت بر سلول‌های بنیادین [سازنده- مخلّقه] و سلول‌های عادی نیست؟

11- آیه 39 سوره فصلت (41:39) نیز مشابه همین سخن است، با این تفاوت که در اینجا چون سخن از آفرینش است، زمین را با صفت «هَامِدَهً» [مرده و افسرده] وصف کرده و در سوره فصلت، چون در آیات قبل آن، سخن از «تکبر» است، آنرا «خاشعه» نامیده تا عبرتی از زمین برای مستکبران عرضه نماید.

12- به آیه 27 سوره نمل (27:27) نیز نگاه کنید، در ضمن این گونه‌های زیبای گیاهی را در آیه 7 سوره شعراء (26:7) ، «زوج کریم» نامیده است.