ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
سپس نطفه را [به تدریج به صورت] علقه [=مجموعهای از بستگیهای جسمی یا روحی] 10 و علقه را [به صورت] مضغه [همچون گوشت جویده] 11 آفریدیم و مضغه را [به صورت] استخوانهائی ساختیم، 12 آنگاه استخوانها را با گوشت پوشاندیم، 13 سپس آن را آفرینشی دیگر بخشیدیم. 14 پس [چقدر] برکت افزاست خدائی که بهترین آفرینندگان است.
10- اغلب مفسرین، «علق» را خون بسته و دَلَمَه شده دانستهاند، که از نظر علمی پایهای ندارد و هیچ حیوان و انسانی دیده نشده از خون منعقد متولد شده باشد. معنای علقه با توجه به ریشه و مشتقات آن، بستگی به چیزی یا چیزهائی را میرساند. یعنی پروردگار انسان را از یک سلسله بستگیها و ارتباطات جسمی و تشریحی با موجودات گذشته و یا پیوندهای روحی و معنوی با همنوعان و اعمال خود آفریده است. طبق شواهد علمی، صفات طبیعی نسلی به ترتیب ظهور و بروز مینماید [همان ، ص 201 و 299].
11- «مضغه» از ریشه «مضغ» [جویدن] است که مشابهت با غذای جویده شده و آمیخته شده با ترکیبات بزاق دارد.
در آیه 5 سوره حج (22:5) ، مرحله «مضغه» از نمو جنینی انسان را در وصفهای «مخلقه» [خلقت تأم]، و «غیر مخلقه» [آفرینش ناتمام] توصیف فرموده. به این ترتیب «مضغه» پیوسته در تحول و تغییر میباشد؛ در این تحولات، اجزائی از «مضغه» تدریجاً حذف میشوند و اجزای دیگری، که منتهی به آفرینش فرد و نوزاد کامل انسانی میگردد، باقی میمانند [همان ص 301].
12- آیا نمیتوان مضغه را همان سلولهای بنیادین دانست که سازنده استخوانها هستند [فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا]؟ آیا تعبیر قرآنی آیه 5 سوره حج که دو نوع «مضغه»: مخلّقه و غیرمخلّقه معرفی کرده است دلالت بر سلولهای بنیادین [سازنده- مخلّقه] و سلولهای معمولی نیست؟
13- گوشتی که استخوانها را میپوشاند، از نظر ماهیت، با «مضغه»، که مفسرین گوشت جویده شده تصور کردهاند، به کلی متفاوت است و ترکیب آن در مراحل بعد از مضغه شکل میگیرد.
14- این خلق دیگر [خَلْقًا آخَرَ] همان دمیدن روح خدائی در انسان، یعنی موهبت «اختیار» و اراده مستقل میباشد که در سورههای دیگر نیز به آن اشاره شده است [از جمله: سجده 9 (32:9) ، حجر 29 (15:29) ، ص 72 (38:72) ، احزاب 72 (33:72) ].