فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ
ولی [مردم] کار مشترکشان [دین، حکومت و...] را همچون اوراق یک کتاب، به شدت پراکنده و متفرق کردند [به گونهای که] هر گروهی به آنچه نزد خود دارد دلخوش است. 38
38- «أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ» همان موضوعی است که به سرنوشت جمعی آنان ارتباط پیدا میکرد و بنابراین ضرورت قطعی داشت در آنچه مشترک المنافع بودند، متحد و یکدست باشند، این امر میتواند همان دین و شریعت مورد توافق جمعی باشد، یا تصمیماتی که برای جنگ و صلح یا اداره امور اجتماعی باید بر اساس مشورت و توافق جمعی اتخاذ میکردند.
هیئت فعلی «فَتَقَطَّعُوا» [در باب تفعل] نشان میدهد آنها این یکپارچگی و وحدت را به شدت قطعه قطعه و متفرق ساختند و مشمول این وصف گشتند که: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند
تشبیه این تفرقه و تشتت به «زُبُرًا»، بسیار گویاست؛ واژه «زُبُر» یکبار در قصه قرآنی ذوالقرنین در وصف قطعات سنگ آهن آمده است [کهف 96 (18:96) ] که تنها وقتی ذوب و ترکیب شده و با مس از زنگزدگی مصون گشتند، توانستند دیوار دفاعی مستحکمی را در برابر دشمن بسازند، و ده مرتبه دیگر در وصف کتاب مواعظ و اخلاقیات [همچون زبور داود] آمده است. هر کتابی در کلیت و جامعیت خود مفید واقع میشود، اما اگر به اوراق پراکندهای در برابر تندباد و طوفان اختلافات تبدیل شد، نقش وحدت آفرین و هدایتگر خود را از دست میدهد. در اینصورت هر حزب و گروهی که به ورقه یا اوراقی از این کتاب چنگ زده باشد دلخوش است. و چنین است سرنوشت امروز مسلمانان در جهان که با کنار گذاشتن قرآن، ریسمان رهائی ربوبی، و چنگ زدن به اهواء و آراء متولیان دین و سیاست و ثروت متفرّق گشتهاند!